رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part5۵
از اتاق اومدم بیرون و در و بستم
منظورش از دیشب چی بود نکنه اتفاقی افتاده🤨
نه نباید با این فکرا ذهنمو مشغول کنم
خواستم وارد اتاق بشم که صدایی متوقفم کرد
کوک:صبح خواستم بیدارت کنم هرچی در زدم جواب ندادی...
این سوک: خ..س.ته بودم براهمین بیدار نشدم
کوک:اوکی، آجوما صبح اومد واسمون سوپ خماری آماده کرده بیا بخور
این سوک: لباسامو عوض میکنم میام.
رفتم پایین
آجوما یه کاسه گذاشت جلوم
این سوک: شما میدونین اعضا کجان
آجوما: مدیر برنامشون باهاشون تماس گرفت
رفتن پیش اون...
بی حوصله رو کاناپه نشسته بودم که صدای در اومد
نامی: این سوک، این سوک کجایی؟
این سوک: من اینجام، چیشده؟
نامی : از اداره پلیس زنگ زدن گفتن وسایلاتو پیدا کردن
این سوک: واقعاااا!
.......
رسیدیم به اداره پلیس
«علامت پلیس&»
&خب بفرمایید ببینید درسته
چمدونمو باز کردم لباسام همش بهم ریختس
این سوک: گوشیم، لپتابم....چرا....چرا نیستن؟
#part5۵
از اتاق اومدم بیرون و در و بستم
منظورش از دیشب چی بود نکنه اتفاقی افتاده🤨
نه نباید با این فکرا ذهنمو مشغول کنم
خواستم وارد اتاق بشم که صدایی متوقفم کرد
کوک:صبح خواستم بیدارت کنم هرچی در زدم جواب ندادی...
این سوک: خ..س.ته بودم براهمین بیدار نشدم
کوک:اوکی، آجوما صبح اومد واسمون سوپ خماری آماده کرده بیا بخور
این سوک: لباسامو عوض میکنم میام.
رفتم پایین
آجوما یه کاسه گذاشت جلوم
این سوک: شما میدونین اعضا کجان
آجوما: مدیر برنامشون باهاشون تماس گرفت
رفتن پیش اون...
بی حوصله رو کاناپه نشسته بودم که صدای در اومد
نامی: این سوک، این سوک کجایی؟
این سوک: من اینجام، چیشده؟
نامی : از اداره پلیس زنگ زدن گفتن وسایلاتو پیدا کردن
این سوک: واقعاااا!
.......
رسیدیم به اداره پلیس
«علامت پلیس&»
&خب بفرمایید ببینید درسته
چمدونمو باز کردم لباسام همش بهم ریختس
این سوک: گوشیم، لپتابم....چرا....چرا نیستن؟
۴.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.