پارت
پارت ۲۹
تهیونگ رفت
خدمتکارا با غیض نگاهه لین میکردن و با هم پچ پچ میکردن
لین حس بدی داشت بینشون ولی تحمل میکرد همه ی وسایل هاش به اتاق بالا انتقال دادن لین داخل اتاق شد
از خوشحالی یکم لبش باز شد و آروم خندید چشماشو بست و دستش رو باز کرد و چرخید که یهو پاش خورد به تخت و افتاد روی تخت زیاد دردش نیومد به آرومی روی تخت نشست موبایلش رو برداشت و رفت توی یوتیوب میخواست یخورده توش بگرده و بعد گوشی رو بزاره کنار تا به خودش اومد دید که ۳ ساعته که توی یوتیوبه یهو بلند شد
لین : واییی لنگ ظهر شد
لین رفت لباسش رو عوض کرد که یهو یکی در زد
یکی : تق تق تق ...
لین : بیا داخل
خدمتکار : ناهار امادس نمیخورین؟
لین : بزارش توی یه ظرفی با خودم میبرم برای تهیونگ هم بریز
خدمتکار : باشه
رفت بیرون
چند دقیقه بعد که لین داشت میکاپ میکرد یکی در زد
لین : بیا داخل
هاردی : ببخشید که مزاحم شدم خانم اگر حاضر شدین بریم
لین : آها اومدم
لین اومد بیرون و از پله ها پایین رفت ، سوار ماشین شد و از خدمتکار ظرف غذا رو گرفت و راه افتاد
رسیدن لین پیاده شد روبروش یه برج بزرگ بود
لین گفت
لین : واوو اینجا محل کار تهیونگه؟
هاردی: بله
لین در رو بست و راه افتادن به سمت دره ورودی وارد شرکت شدن یه شرکته خیلی با کلاس با طرح های مدرن و گرون جوری که کار کردن تو همچین جایی آرزوی هر فردی بود
هاردی جلو افتاد و دمه اسانسور وایساد ، دکمه رو زد اسانسور باز شد رفتیم داخل طبقه ی ۳ رو فشار داد و رفتیم بالا یهو دره اسانسور باز شد دیدم که تهیونگ پشت میز نشسته و با اخم داره ...
تهیونگ رفت
خدمتکارا با غیض نگاهه لین میکردن و با هم پچ پچ میکردن
لین حس بدی داشت بینشون ولی تحمل میکرد همه ی وسایل هاش به اتاق بالا انتقال دادن لین داخل اتاق شد
از خوشحالی یکم لبش باز شد و آروم خندید چشماشو بست و دستش رو باز کرد و چرخید که یهو پاش خورد به تخت و افتاد روی تخت زیاد دردش نیومد به آرومی روی تخت نشست موبایلش رو برداشت و رفت توی یوتیوب میخواست یخورده توش بگرده و بعد گوشی رو بزاره کنار تا به خودش اومد دید که ۳ ساعته که توی یوتیوبه یهو بلند شد
لین : واییی لنگ ظهر شد
لین رفت لباسش رو عوض کرد که یهو یکی در زد
یکی : تق تق تق ...
لین : بیا داخل
خدمتکار : ناهار امادس نمیخورین؟
لین : بزارش توی یه ظرفی با خودم میبرم برای تهیونگ هم بریز
خدمتکار : باشه
رفت بیرون
چند دقیقه بعد که لین داشت میکاپ میکرد یکی در زد
لین : بیا داخل
هاردی : ببخشید که مزاحم شدم خانم اگر حاضر شدین بریم
لین : آها اومدم
لین اومد بیرون و از پله ها پایین رفت ، سوار ماشین شد و از خدمتکار ظرف غذا رو گرفت و راه افتاد
رسیدن لین پیاده شد روبروش یه برج بزرگ بود
لین گفت
لین : واوو اینجا محل کار تهیونگه؟
هاردی: بله
لین در رو بست و راه افتادن به سمت دره ورودی وارد شرکت شدن یه شرکته خیلی با کلاس با طرح های مدرن و گرون جوری که کار کردن تو همچین جایی آرزوی هر فردی بود
هاردی جلو افتاد و دمه اسانسور وایساد ، دکمه رو زد اسانسور باز شد رفتیم داخل طبقه ی ۳ رو فشار داد و رفتیم بالا یهو دره اسانسور باز شد دیدم که تهیونگ پشت میز نشسته و با اخم داره ...
- ۳.۹k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط