چند پارتی تهکوک.صدای عشق(۳)
ته.پدر فکر می کردم مهمون خاصی داریم(چشم غره به کوک و می شینه رو صندلی)
که کوک یه پوزخند می زنه
پ.ت.پسرم ایشون آقای جئون هستند و در مسابقات آینده رقیب تو خواهد بود!(اهم اسم پدر ته رو پ.ت می نویسم)
ته.چییی(داد از سر تعجب)
کوک.از آشناییتون خوشبختم!(دستش رو دراز کرد تا دست بدن)
که ته محکم دستش رو می گیره و فشار می ده.
ته.همچنین ولی ما قبلا با هم آشنا شدیم(حرصی)(تهیونگاااااا با دست بچم چی کار دارییی)
کوک.دوباره یه پوزخند می زنه
پ.ت.اشنا؟آقای جئون رو جایی دیدی؟(تعجب)
ته.بله ایشون همسایه ی من هستند(مغزش.همسایه ی رو مخ)
پ.ت.اوه چه بهتر پس بهتره قبل مسابقه برای دوستی بهتر باهم تمرین کنید! ته با آقای جئون به توافق برسید تا امروز یه ساعتی بیان خونه ی تو تا با هم کمی تمرین کنید؟
ته.چرا باید با رقی(حرفش رو کوک قطع کرد)
کوک.حتما امروز راس ساعت ۶ وقتم آزاده می رم پیششون!(بعدم به ته یه چشمک زد)
ته.ت تو تو هوفففف(عصبی)
کوک با یه پوزخند جوابش رو داد و بدون حرفی رفت بیرون استودیو که ته دنبالش بدوبدو رفت بیرون و محکم دستش رو گرفت
ته.کجا به این شتابان؟فکر می کنی بعد اون کار صبح و الان ولت می کنم بری؟(لج)
کوک.پس می خوای چی کار کنی؟(کامل برگشت سمت ته و با چشماش(جذاببب اهم چیزه ولش)به ته زول زد از اون نگاه پسر کشاااا)
ته.ا اصلا من الان کار دارم ساعت ۶ منتظرتم(هول و بعدم چشم غره می ره و می ره بیرون شرکت)
فلش بک به ساعت ۶(کوک رفت خونه ی ته و تو اتاق تهیونگن و دارن دنبال یه نوت می گردن تا بتونن دو نفره بزنن البته کوک دنبال نوته و تهیونگ منتظر)
ویو ته.هوففف دیگه کلافه شدم یدونه نوته ها هوفففف چقدر طولش می ده ای خدا دیگه کلافه شدم و دستم رو انداختم تا کتاب رو از دست کوک بکشم بیرون که رفت عقب
ته.بدش به من(حرصی و از گوشه ی کاغذ می گیره)
کوک.نمی دم دلیلی نداره که بدم(پوزخند)
ته.گفتم بدش و کاغذ رو کشید
کوک.منم گفتم دلیلی نداره بدمش و اینم کاغذ رو کشید که باعث ایجاد یه کش مکش شد که اینا همینجوری داشتن دعوا می کردن و کاغذ رو می کشیدن که.....
☆هعی بعد قرن ها فعالیت☆
●شرط.۸ کامنت و ۱۵ لایک●
■این بار نرسونین نمی زارم😌■
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.