سرم از روزهایبد پر شد

- سرم از روزهای‌بد پُر شد
مثل یک کیسه‌ی زباله شدم
- جشن ِ بی مزه ی تولد بود
خبر آمد که چند ساله شدم !
- بعد شب شد، به خانه‌مان رفتیم
لخت، زیر ِ پتو مچاله شدم !!
.
- بغلم کن پتوی غمگینم
بعد صد سال‌و قرن! تنهایی
- بغلم کن که آتشم بزنی
توی این خانه ی مقوّایی
- بغلم کن که شاد و غمگینم
مثل گریه پس از *** ..‌.
.
- شاعرت فرق داشت با دنیا
عاشق ِ آنچه که نمی‌شد بود
- وسط جشن، گریه می‌کردم
گرچه لبخند زورکی مُد بود !!
- فوت کردم به کیک بی شمعم
مرگ من لحظه‌ی تولد بود !!! ...
.
پ‌ن¹ : و اینکه تبریک بره همزاده‌عزیز‌ و دوسداشتنیم کوصر*-* که علاوه بر اینکه اونم تولدش امروز بیسو‌چهارع عاذره ، دوسته مهربونو خوشگلمع‌کع عاشقشم❤
برسی به عارزوهات عشق‌جان🎈 👐 @kosar13
.
#بیست‌وچهارمِ‌عاذر
#سید‌مهدی‌موسوی
دیدگاه ها (۱۷)

[همین زمستانِ‌پارسال، من با وجود خوده‌تو گرم ‌شدم ... ]اما ا...

زدی پاره کردیبکارت ِذوقم را در ادبیات با کشتن ِاحساسم !! ......

- تنهآ‌ به‌یک‌ دلیل‌ خودم‌ را نمی‌کُشَم‌؛امّا‌ همان ‌دلیل ، ...

-بَدتَر‍ین اِتفآقی که‍ بَعدِ کُلّی سآعت‍ فِکر کَردَن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط