پارت هشتم
#پارت_هشتم
نامجون ویو
وایی دیرم شد
من تا الان دیر نکرده بودم
رسیدم به کافه اون دختره اونجا بود
یک دقیقه دیر کرده بودم چقد بدددد
نباید به خودم سخت بگیرم
رفتم پیش دختره رو به روش نشستم
ات. سلام
نامی. سلام
ات. من ات هستم
نامی. منم نامجو... اه خودت میدونی
چرا اینقدر هل شده بودم انگار تا عمرم ارمی ندیدم
ات. امم چی واسه صبحونه سفارش میدی
نامی. من یه قهوه بخورم بسمه😐
ات. اها میدونم خیلی ها عادت ندارن صبحونه بخورن خود من هم هیچ وقت صبحونه نمیخورم فقط قهوه میخورم
نامی. منم همینطوری هستم
چقد مهربون بود مثلا هر آرمی منو میدید میگفت بیا عکس بگیریم یا بهم امضا بده و اینجور چیزا ولی اون انگار دوست صمیمیم بود
گارسون. چی میل دارید
ات. دو تا قهوه
گارسون رفت
نامی. واسه امروز چه برنامه ای داری
ات. ام چیز الان میگم اممممممممم نمیدونم😐
نامی. منم همینطور
نامجون ویو
وایی دیرم شد
من تا الان دیر نکرده بودم
رسیدم به کافه اون دختره اونجا بود
یک دقیقه دیر کرده بودم چقد بدددد
نباید به خودم سخت بگیرم
رفتم پیش دختره رو به روش نشستم
ات. سلام
نامی. سلام
ات. من ات هستم
نامی. منم نامجو... اه خودت میدونی
چرا اینقدر هل شده بودم انگار تا عمرم ارمی ندیدم
ات. امم چی واسه صبحونه سفارش میدی
نامی. من یه قهوه بخورم بسمه😐
ات. اها میدونم خیلی ها عادت ندارن صبحونه بخورن خود من هم هیچ وقت صبحونه نمیخورم فقط قهوه میخورم
نامی. منم همینطوری هستم
چقد مهربون بود مثلا هر آرمی منو میدید میگفت بیا عکس بگیریم یا بهم امضا بده و اینجور چیزا ولی اون انگار دوست صمیمیم بود
گارسون. چی میل دارید
ات. دو تا قهوه
گارسون رفت
نامی. واسه امروز چه برنامه ای داری
ات. ام چیز الان میگم اممممممممم نمیدونم😐
نامی. منم همینطور
۷۷۹
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.