یک روز صبح

یک روز صبح
خودت را در آینه نگاه میکنی‌،
ناخودآگاه دستت می‌‌رود
برای یک غریبه سیگاری روشن کنی‌..
و بی‌ مقدمه باورت میشود
کسی‌ که با خودش هم به زبان بیگانه حرف می‌‌زند،
جز عکسی‌ از سالیانِ دور ...هیچ آشنایی ندارد!

دیوانه!!....اینها تفاوت است، تناقض نیست.....خودخوری نکن!!!
#نیکی_فیروزکوهی #هنر_عکاسی
دیدگاه ها (۱)

انگار نبض جهان را در دست می گیرم وقتی هر صبحبا صدایقلبی که ب...

امشب خواب را از چشمانم می رانم و فکرت را در آغوش میگیرم نمی...

بهشت می تواند کسی باشد که دوستش داریکسی که دوستش داری می توا...

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دلاین بار اگر اصرار کنی وای ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط