سناریو
#سناریو
وقتی از ی پسر دیگه تعریف کنی:
کازاتورا:تا میشنوه میزنه زیر گریه و تو بغلش میکنی که سریع مودش ب ددی تغییر میکنه و تو رو هول میده رو تخت و میگه نچ تو مال منی و دیگه نبینم از پسرای دیگه تعریف میکنی چون مثل الان کنترلم دست خودم نیست و شروع میکنه به وحشیانه بوسیدنت و...
مایکی:مثل بچه گربه ها سرشو میاره تو بغلت و میگه از من خسته شدی یا نکنه عاشق کس دیگه ای شدی میای حرف بزنی که با بغض میگه اشکالی نداره ولی من دوست ندارم تنهام بذاری تو میگی نه اینطور نیست که میگه پس من تو رو مال خودم میکنم
هانما: ی نیشخند میزنه و میگه آره منم ی چند وقتیه که روی اون دختر همسایه کراشم که تو حرصت گرفته میری بهش مشت بزنی ولی زهی خیال باطل از قد کوتاهت بهش نمیرسی و اون میکوبدت ب دیوار و میگه ک اینطور روی پسرای دیگع کراش میزنی میخوای در بری که میندازتت رو دوشش و میگه امشب باید حسابی ناله کنی بیبی ددی
باجی :با اخم میاد دم گوشت میگه که اینطور امشب باید استخونای یه نفرو خورد کنم درسته بیبی تو میخوای حرف بزنی که میگه هششش هیچی نگو فقط اسمشو بگو حرف اضافی بزنی پرنسس امشب بیشتر درد میکشی اسم طرف و میدی باجی میره و اونو نفله میکنه و وقتی اومد نوبت تنبی توعه
ران:میاد جلو و باتومشو میزاره زیر چونت و میگه عه پس پرنسس کوچولو هوس تنبیه کرده آره تو ام با تعجب میگی چی میگی ران اون میاد محکم میبوستت و میگه دیر بیبی
ریندو:آروم آروم میاد نزدیکت و میگه اوففف چرا آنقدر تو کیوتی آخه بعد با تعجب نگاش میکنی و میگه اینجوری نگام نکن اونجوری کنم کنترلمو از دست میدما تو ام میخای حرف بزنی که لباش مباد رو لبات و جدا میشه و میگه امشب فقط بهم بگو ددی و کارشو ادامه میده و...
میتسویا:میره بیرون و بعد ی مدت یه جعبه مباد جلو در که توش یه لباس و نامه هس که دوش نوشته ا.ت عزیز من نمیخام به تو سخت بگذره برو با اون کسی که دوسش داری تو او ناراحت میشی میری و پیداش میکنی و میگی من منظوری نداشتم اونم خیالش راحت میشه و ی بوسه بهت هدیه میده
چیفویو:وقتی میشنوه بغض میکنه میری بغلش میکنی و میگی ببخشید منظوری نداشتم اونم تو رو از خودش جدا میکنه و با چشمای کیوتش چند لحظه بهت زل میزنه و بعد آروم میبوستت
#سناریو
#وانتشات
#انیمه
وقتی از ی پسر دیگه تعریف کنی:
کازاتورا:تا میشنوه میزنه زیر گریه و تو بغلش میکنی که سریع مودش ب ددی تغییر میکنه و تو رو هول میده رو تخت و میگه نچ تو مال منی و دیگه نبینم از پسرای دیگه تعریف میکنی چون مثل الان کنترلم دست خودم نیست و شروع میکنه به وحشیانه بوسیدنت و...
مایکی:مثل بچه گربه ها سرشو میاره تو بغلت و میگه از من خسته شدی یا نکنه عاشق کس دیگه ای شدی میای حرف بزنی که با بغض میگه اشکالی نداره ولی من دوست ندارم تنهام بذاری تو میگی نه اینطور نیست که میگه پس من تو رو مال خودم میکنم
هانما: ی نیشخند میزنه و میگه آره منم ی چند وقتیه که روی اون دختر همسایه کراشم که تو حرصت گرفته میری بهش مشت بزنی ولی زهی خیال باطل از قد کوتاهت بهش نمیرسی و اون میکوبدت ب دیوار و میگه ک اینطور روی پسرای دیگع کراش میزنی میخوای در بری که میندازتت رو دوشش و میگه امشب باید حسابی ناله کنی بیبی ددی
باجی :با اخم میاد دم گوشت میگه که اینطور امشب باید استخونای یه نفرو خورد کنم درسته بیبی تو میخوای حرف بزنی که میگه هششش هیچی نگو فقط اسمشو بگو حرف اضافی بزنی پرنسس امشب بیشتر درد میکشی اسم طرف و میدی باجی میره و اونو نفله میکنه و وقتی اومد نوبت تنبی توعه
ران:میاد جلو و باتومشو میزاره زیر چونت و میگه عه پس پرنسس کوچولو هوس تنبیه کرده آره تو ام با تعجب میگی چی میگی ران اون میاد محکم میبوستت و میگه دیر بیبی
ریندو:آروم آروم میاد نزدیکت و میگه اوففف چرا آنقدر تو کیوتی آخه بعد با تعجب نگاش میکنی و میگه اینجوری نگام نکن اونجوری کنم کنترلمو از دست میدما تو ام میخای حرف بزنی که لباش مباد رو لبات و جدا میشه و میگه امشب فقط بهم بگو ددی و کارشو ادامه میده و...
میتسویا:میره بیرون و بعد ی مدت یه جعبه مباد جلو در که توش یه لباس و نامه هس که دوش نوشته ا.ت عزیز من نمیخام به تو سخت بگذره برو با اون کسی که دوسش داری تو او ناراحت میشی میری و پیداش میکنی و میگی من منظوری نداشتم اونم خیالش راحت میشه و ی بوسه بهت هدیه میده
چیفویو:وقتی میشنوه بغض میکنه میری بغلش میکنی و میگی ببخشید منظوری نداشتم اونم تو رو از خودش جدا میکنه و با چشمای کیوتش چند لحظه بهت زل میزنه و بعد آروم میبوستت
#سناریو
#وانتشات
#انیمه
۸.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.