پنجره ی خیال راباز می کنم

💭
پنجره ی خیال را،باز می کنم
قلم به جوهرِ عشق می زنم
واژه به واژه به تو می اندیشم
و در صفحه دفتر ،
صحنه ای شاعرانه به پا می کنم
از زلال چشم های سیاهت می نویسم
از روشنای بیکرانِ دلت،
از آفتابی که بر سرت می تابد و
ماهی را که چراغ آسمانت شده ...
از تو می نویسم
مرزهای عشق را می شکنم
و در سکوت شاعرانه ی قلبم ،با هر تپش
تو را ،فریاد می زنم/.

#آذین_قانع
دیدگاه ها (۴)

هرچه یلدا بنویسند سر موی تو راامشب اما شب قدر است سر شانه من...

أحیا گرفته ام که تو إحیا کنی مراقدرم اگر که با تو مقدر شود ،...

آن‌چنان در قدمِ صبح نهادی عطرتکه به بوی تو همه گل‌های جهان ب...

کجا روم که ببینم تورا ؟ نمی‌دانم.!!به جستجویِ تو امشب به خوا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط