عشق


عشق
باش
بپیچ در تنم

خورشید باش و مرا بسوزان
بیداد لبخندهای
توام آغوش صبحت
رابه رویم بگشا

می خواهم
در ییلاق گرمسیری چشمانت
اتراق کنم


#عرفان_یزدانی
دیدگاه ها (۳)

بیداری ام چه دانی ؟ ای خُفته ای که شب هاننشسته ای به حَسرتنش...

‌در هوس خیال او همچو خیال گشته‌اموز سر رشک نام او نام رخ قمر...

‌باشروع هر صبح سرشارمی شوم ازتو...که خورشیدمن ازمشرق چشمان ت...

‌ساعتها خیره ام به صدای پرنده هاساعتها گوش میدهم به تصویرِ ر...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط