صبح هاچشم گشودن از خواب فقط در خانهمان میچسبد

صبح ها،چشم گشودن از خواب فقط در خانه‌ـمان می‌چسبد!
‌‌ همان خانه ای که با هزار مشقت برای زندگی‌ کوچکِ نوپایمان فراهم کرده‌ایم و قرار را بر این گذاشتیم که تا می‌توانیم بخندیم؛حتی میان انبوهی از درد و مشکلات!یکدیگر را محکم در آغوش بفشاریم؛حتی ادر اوج قهر و دلخوری! انزوا نطلبیم؛حتی با وجود غم!
خانه‌ـمان را بیشتر از هر جایی دوست داشته باشیم.قرار گذاشتیم آنقدر آرامش و هیجان را در هم بیامیزیم،که دلمان برای کنار هم بودن در آن خانه پر بکشد!
اما خب چطور بگویم؟!"همه این ها بهانه‌اند برای اینکه قلبمان از هم دور نشود.کنج خانه کوچکمان عشق به خورد هم دهیم تا همه چیز بهتر و بهتر شود."
#زُمُرُدِ_کَـــــــبود
دیدگاه ها (۴)

با من از تنهاییت بگو؛از بغض شبانه!از هجوم خاطرات زندگیِ نکرد...

طمع کرده امبرای روزهای زندگی با توبرای شب های غرق رویایمانو ...

شبتون پر از داشتنش.پ.ن:بوی خون مردگی های این زندگی.

در این حوالی بدون تو زندگی میکنم!شاید سخت!اما آرام...کمی سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط