هرگاه که شمیم یادش

هرگاه که شمیم یادش
بی محابا به من گمشده در خلوت تنهایی من می تازد
و قلم،
از سر تسلیم
رد پایی
بر پیکره ی شعر سپیدم
عیان می سازد.
کسی از جنس خودم
پیوسته ز من پرسان است،
این «تو»ی جاری شده
در شعر تو کیست؟
آنکه فکرت همه جا در پی اوست؟
و دلت محو جمالش گشته؛
او مدام می پرسد
او کیست که یادش همه جا
یادت هست؟
گاهی ازچشم ترت می لغزد
گاهی درسردی عمق نگهت می لرزد
گاهی از حنجره اش نغمه عشق می خوانی
گاهی هم پنجه درپنجه ی بغضش
ز سرغم ...
دیدگاه ها (۱۹)

⁦❤ ️⁩سلام⁦❤ ️⁩ ⁦⁦ ️ ️⁩دوستای گلم شبنه تون شاد شادبرایتان ی...

⁦❤ ️⁩بهترین دوست⁦❤ ️⁩ کسی را گویندبشناساند راهراه نیک را از ...

‏‎‏‎‏♥ ️من اگر روزی شود🌹 نقاش این دنیاشوماین جهان راعاری ازه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط