پسران هدفمند🥰💜
پارت پانزدهم👇
ادامه ی پارت قبل.
نامجون:میشه بگی دقیقا نقشه ت چیه؟
جین با خونسردی تمام گفت:الان میگم.
فلش بک به چند ساعت قبل
از زبان جین:
+ببین دخنر جون ممکنه مامورا بیان سراغمون ازت میخوام این کلیدو بگیری و قبل از هرج و مرج اون دو نفر طبقه ی بالا رو که میبینی از اینجا خارج کنی.
دختری ک لباس بنفش تنش بود گفت: اسم من دختره نیست. اسم بفنشه ست در ضمن خیالت تخت من یک آرمی هستم و بایسم تهیونگه عمرا بذارم کسی تهیونگو ببره.
با خیال راحت سرمو تکان دادم و گفتم:حالا بیا بریم به ادامه ی دعوا برسیم حواس پلیس فقط باید جلب ما شههه و تا اون دو نفر رو نبینه..
بنفشه:چشم خیالت تختون من میدونم چیکار کنم.
زمان حال:
جین:الان حتما جاشون امنه...
پس نگران نباشین ...
من هیچوقت بی هدف کاری انجام نمیدم تو مدرسه به من میگن آقای دلیر.
نامجون لبخندی زد و زد پشتم:آفرین پسر خوشم از هوشت اومد الحق تو باید شاگرد خودم میشدی نه جیهوپ.
جیهوپ داد زد: مگه من چمه؟خیلیم دلت بخواد.
جین:ممنونم نامجون من اینکار رو فقط برای تهیونگ انجام ندادم برای جانگ کوک استادم انجامش دادم.
نامجون سری تکان داد و گفت:درسته تو خیلی به استادت وابسته یی.
جین سری تکان داد مثل اینکه چیزی یادش افتاده باشه گفت:بچه ها جانگ کوکم پاشو سر صحنه از دست نداده .
جیهوپ با درد نالید:وای خدا کی این بلاها کی تمام میشن؟
جیمین:بگو چیشده.
فلش بک به صبح همون روزی که پاشنه ی پای جانگ کوک شکست :
+هی استاد حالت خوبه؟
جانگ کوک در حالیکه موهاشو تو آینه مرتب میکرد لبخندی زد و گفت: ممنون خوبم.
از اتاق گریم خارج شدیم و موقع اجرا من حس کردم یک چیزی عادی نیست.
و بله درست حدس زده بود موقع رقص جانگ کوک یهو یک میله یی محکم از بالا روی پای جانگ کوک دقیقا روی پاشنه ی پاش پرتاب شد و جانگ کوک روی زمین افتاد.
هیچ کسی ندید جز من... نمیدونم چرا یادم رفته بود..
جانگ کوکو بردیم بیمارستان دکتر گفت: که پاش شکسته.
من بعد از این ماجرا رفتم دنبال مسببش و فهمیدم یک خانمی داره با یک نفر به اسم جاسا حرف میزنه.
+بله خانم با موفقیت انجامش دادم.
صدای پشت خط یا همون جاسا سرمستانه خندید و گفت:آفرین پولو الان به حسابت واریز میکنم.
خانمه خوشحال شد تشکر کرد...از اونموقع فهمیدم داره اتفاقاتی میافته...
زمان حال:
جیهوپ:وای داستان داره پیچیده میشه.
نامجون:گیج شدم.
جیمین:بهتره بگی گیج شدیم.
شوگا:خدایا خسته شدم.
جین:آره منم.
بهتره بخوابیم و همگی خوابیدن..
بدون اینکه چه اتفاقاتی قراره براشون بیافته.
نظر بدین 🥺🤌
آنچه در پارت بعدی خواهیم خواند.
+چرا به من دروغ گفتی؟چرا بهم نگفتی که من مسموم شدم.
+آروم باش تهیونگ این نقشه ی جین برای گیر انداختن جاساست.
_و دقیقا چی این نقشه ست؟
ادامه ی پارت قبل.
نامجون:میشه بگی دقیقا نقشه ت چیه؟
جین با خونسردی تمام گفت:الان میگم.
فلش بک به چند ساعت قبل
از زبان جین:
+ببین دخنر جون ممکنه مامورا بیان سراغمون ازت میخوام این کلیدو بگیری و قبل از هرج و مرج اون دو نفر طبقه ی بالا رو که میبینی از اینجا خارج کنی.
دختری ک لباس بنفش تنش بود گفت: اسم من دختره نیست. اسم بفنشه ست در ضمن خیالت تخت من یک آرمی هستم و بایسم تهیونگه عمرا بذارم کسی تهیونگو ببره.
با خیال راحت سرمو تکان دادم و گفتم:حالا بیا بریم به ادامه ی دعوا برسیم حواس پلیس فقط باید جلب ما شههه و تا اون دو نفر رو نبینه..
بنفشه:چشم خیالت تختون من میدونم چیکار کنم.
زمان حال:
جین:الان حتما جاشون امنه...
پس نگران نباشین ...
من هیچوقت بی هدف کاری انجام نمیدم تو مدرسه به من میگن آقای دلیر.
نامجون لبخندی زد و زد پشتم:آفرین پسر خوشم از هوشت اومد الحق تو باید شاگرد خودم میشدی نه جیهوپ.
جیهوپ داد زد: مگه من چمه؟خیلیم دلت بخواد.
جین:ممنونم نامجون من اینکار رو فقط برای تهیونگ انجام ندادم برای جانگ کوک استادم انجامش دادم.
نامجون سری تکان داد و گفت:درسته تو خیلی به استادت وابسته یی.
جین سری تکان داد مثل اینکه چیزی یادش افتاده باشه گفت:بچه ها جانگ کوکم پاشو سر صحنه از دست نداده .
جیهوپ با درد نالید:وای خدا کی این بلاها کی تمام میشن؟
جیمین:بگو چیشده.
فلش بک به صبح همون روزی که پاشنه ی پای جانگ کوک شکست :
+هی استاد حالت خوبه؟
جانگ کوک در حالیکه موهاشو تو آینه مرتب میکرد لبخندی زد و گفت: ممنون خوبم.
از اتاق گریم خارج شدیم و موقع اجرا من حس کردم یک چیزی عادی نیست.
و بله درست حدس زده بود موقع رقص جانگ کوک یهو یک میله یی محکم از بالا روی پای جانگ کوک دقیقا روی پاشنه ی پاش پرتاب شد و جانگ کوک روی زمین افتاد.
هیچ کسی ندید جز من... نمیدونم چرا یادم رفته بود..
جانگ کوکو بردیم بیمارستان دکتر گفت: که پاش شکسته.
من بعد از این ماجرا رفتم دنبال مسببش و فهمیدم یک خانمی داره با یک نفر به اسم جاسا حرف میزنه.
+بله خانم با موفقیت انجامش دادم.
صدای پشت خط یا همون جاسا سرمستانه خندید و گفت:آفرین پولو الان به حسابت واریز میکنم.
خانمه خوشحال شد تشکر کرد...از اونموقع فهمیدم داره اتفاقاتی میافته...
زمان حال:
جیهوپ:وای داستان داره پیچیده میشه.
نامجون:گیج شدم.
جیمین:بهتره بگی گیج شدیم.
شوگا:خدایا خسته شدم.
جین:آره منم.
بهتره بخوابیم و همگی خوابیدن..
بدون اینکه چه اتفاقاتی قراره براشون بیافته.
نظر بدین 🥺🤌
آنچه در پارت بعدی خواهیم خواند.
+چرا به من دروغ گفتی؟چرا بهم نگفتی که من مسموم شدم.
+آروم باش تهیونگ این نقشه ی جین برای گیر انداختن جاساست.
_و دقیقا چی این نقشه ست؟
۲.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.