ولی به خودم گفتم شاید این پادزهر نباشه شاید زودتر منو بکش
ولی به خودم گفتم شاید این پادزهر نباشه شاید زودتر منو بکشه.
توی این فکر بودم که صدای پا شنیدم .
چقدر در این شیشه سفت بود
عههههههه هوووووففففف بلاخره باز شد .
تا آخر ریختمش توی دیگ و سریع رفتم و نشستم روی صندلی اونم به خاطر اینکه یکی از نگهبان هاش دستم رو باز کرده بود .
شیشه رو قبل از نشستنم با لجن پر کردم آخه رنگ لجن بود .
کم کم نزدیک تر شد و درب رو باز کرد صدای در رو اعصابم بود چون هربار باز و بسته میشد صدای غیژ مانندی فضا رو پر میکرد و من از این صدا متنفر بودم .
نگاه مشکوکانه ای رو نسبت به خودم احساس کردم .
جادوگر به سمت شیشه ای رفت که محتویاتش رو توی دیگ خالی کرده بودم.
برش داشت ودربش رو باز کرد .
توی دلموخداخدا میکردم که فقط نفهمه خوشبختانه تا تومد بوش کنه از دستش افتادو شکست .
رفت به سمت دیگ و همش زد و باز عطر نفرت انگیزی توی فضا پخش شد .
یک کاسه برداشت و مقداری توی اون ریخت.
چند خفاش رو صدا کرد و دستور داد .........
توی این فکر بودم که صدای پا شنیدم .
چقدر در این شیشه سفت بود
عههههههه هوووووففففف بلاخره باز شد .
تا آخر ریختمش توی دیگ و سریع رفتم و نشستم روی صندلی اونم به خاطر اینکه یکی از نگهبان هاش دستم رو باز کرده بود .
شیشه رو قبل از نشستنم با لجن پر کردم آخه رنگ لجن بود .
کم کم نزدیک تر شد و درب رو باز کرد صدای در رو اعصابم بود چون هربار باز و بسته میشد صدای غیژ مانندی فضا رو پر میکرد و من از این صدا متنفر بودم .
نگاه مشکوکانه ای رو نسبت به خودم احساس کردم .
جادوگر به سمت شیشه ای رفت که محتویاتش رو توی دیگ خالی کرده بودم.
برش داشت ودربش رو باز کرد .
توی دلموخداخدا میکردم که فقط نفهمه خوشبختانه تا تومد بوش کنه از دستش افتادو شکست .
رفت به سمت دیگ و همش زد و باز عطر نفرت انگیزی توی فضا پخش شد .
یک کاسه برداشت و مقداری توی اون ریخت.
چند خفاش رو صدا کرد و دستور داد .........
- ۲۳.۴k
- ۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط