عشق مجدد پارت 17

جیمین یکم فکر کرد درست نبود اون کار اما مادرش اونو به جون خودش قسم دادع بود
الو مامان
سلام بله
مامان من اینکارو انجام میدم فقط بگو چیکار کنم
فردا تو همون. کافه میبینمت
باش مامان
#صبح
جیمین سریع بلند شد و زنگ زد ب مامانش
الو
الو جیمین من کافه ام
باشه مامان اومدم
جیمین دویید سوار ماشین شد و رفت کافه
سلام مامان
سلام جیمین بیا بشین
باشه
خب مطمئنی دیگه
ام بله
خب ببین تو شب عروسی باید.........
با بی میلی گفت
باشه مامان
خوبه فعلا خداحافظ
خداحافظ
واسولیا رفت بیرون از کافه
جیمینم رفت بیرون و فکر کرد
واقعا این کار درستی نیست ک به برادرم خیانت کنم
عذاب وجدان گرفته بود و ناراحت بود
فقط ¹¹ روز دیگه مونده و من باید کاری کنم ک اصلا دوست ندارم
و بدتر باید با اون رزی لکنتی ازدواج کنم
#رزی
خب دیگه بهتره برم سرکار
راه افتاد سمت شرکت
سلام اقا
رزی چرا اومدی
برای ش ش شرکت دیگه.اقا
نه رزی تو دیگه میخوای عروس بشی پس لازم نیس جایی کار کنی که شوهرت مدیرشه
ولی اخه چ ع ع عیبی داره
نمیخواد رزی عیب نداره میتونی بری
باشه.....
دیدگاه ها (۲۱)

rose🧸💞#rose #rose_park

rose👑🍀#rose #rose_park

عشق مجددپارت16

عشق مجدد پارت15

P⁸- ببخشید آقایی کیم ولی میشه منو تهیونگ چند روز باهم نامزد ...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط