تو با کدام زبان صدایم می زنی

تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمس می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانه ها خاطره دارد
دیدگاه ها (۳)

کارگرمروزگار مجبورم می کند دروغ بگویمکه حالمان خوب استو غمی ...

من هر آنجایم که که درد آنجاستزیرا که منبر هر دانه ی اشک مصلو...

عصر بخیر

untitel

دلنوشته های من

زاد گاه من

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط