زمستان بود و بی تابی دلم جایی فدایی شد

زمستان بود و بی تابی ، دلم جایی فدایی شد
نفس در سینه خشکش زد، دلم با تو هوایی شد

نگاهت نور خورشیدی ، که چشمان مرا می زد
نشستم بر سر راهت ، هوس با تو خدایی شد

به تیر تیز مژگانت ، دلم صدبار می لرزید
به دستانت که لب دادم ، شروعی سینمایی شد

درون خانه ای خلوت ، به کام شربتی گیرا
نشستم رو به چشمانت ، نگاهت ماورایی شد .
.
ز رقص بیت هایی شاد ، به بزم شعر و بی خوابی
سرودم در دلم وزنی که عشقش ناخدایی شد

خیابان ها خبر دارند ، چه بی اندازه خالی شد
تمام لحظه های خوش به قلبم مومیایی شد
#خاص #جذاب #زیبا #قشنگ #شیک #بینظیر #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
دیدگاه ها (۱)

برای دوست داشتنت از من دلیل می خواهند ، نازنین… ! چشمانت را ...

دلم ...هوایِ حوصله اَش کم شده استگاهی ابریگاهی بارانینمی خوا...

به چشمهایت بگو نگاهم نکنندبگو وقتی خیـره ات می شومسرشان به ک...

از چشمهایتشراره های مستی زبانه می کشددر دلم ذره ذره می نوشم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط