𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷¹
ادامه ترجمه دفتر خاطرات...
_________________________________________________________
هایون :بله انجام بدین !
پزشک دربار طب سوزنی رو انجام داد ...
بعد از اینکه خواست بره دید هایون تو بغل کوک خوابیده ...
به خواسته خواجه حرفی نزد و رفت...
[بازگشت به زمان حال]
حرف تهیونگ با ورود سه تا قلچماق قطع شد ...
جیهو :یاع شما کی هستین ؟
قلچماق ۱:هی تو برو نقاشی رو پیدا کن !
همگی از این حرف تعجب کرده بودن...
چرا باید کسی از نقاشی با خبر میشد !؟
هایون نقاشی ای که در جعبه استوانه ای شکل بود را گرفت و از پله های استادیو بالا رفت و رسید به پشت بوم !
یکی از اون گنده ها رفت دنبالش و نقاشی رو همینجور از دستش میکشید اما هایون همراه نقاشی از ساختمون دو طبقه ای استادیو افتاد پایین روی سقف پلاستیکی که برای دستفروشی به اسم سوجین بود افتاد و آخرین چیزی که شنید فریاد جونگکوک بود :هــــــــــایــــــــــــونـــــــــا
و بعد دنیا به چشمش سیاه شد !
(نمیمیرهااا)
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁷¹
ادامه ترجمه دفتر خاطرات...
_________________________________________________________
هایون :بله انجام بدین !
پزشک دربار طب سوزنی رو انجام داد ...
بعد از اینکه خواست بره دید هایون تو بغل کوک خوابیده ...
به خواسته خواجه حرفی نزد و رفت...
[بازگشت به زمان حال]
حرف تهیونگ با ورود سه تا قلچماق قطع شد ...
جیهو :یاع شما کی هستین ؟
قلچماق ۱:هی تو برو نقاشی رو پیدا کن !
همگی از این حرف تعجب کرده بودن...
چرا باید کسی از نقاشی با خبر میشد !؟
هایون نقاشی ای که در جعبه استوانه ای شکل بود را گرفت و از پله های استادیو بالا رفت و رسید به پشت بوم !
یکی از اون گنده ها رفت دنبالش و نقاشی رو همینجور از دستش میکشید اما هایون همراه نقاشی از ساختمون دو طبقه ای استادیو افتاد پایین روی سقف پلاستیکی که برای دستفروشی به اسم سوجین بود افتاد و آخرین چیزی که شنید فریاد جونگکوک بود :هــــــــــایــــــــــــونـــــــــا
و بعد دنیا به چشمش سیاه شد !
(نمیمیرهااا)
۲.۰k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.