میآن لبآسهآی آویزآن

‌میآنِ لبآسهآیِ آویزآن ..
روی بندِ رخت ..
چشمهآیِ زنی پیدآست ..
ک تمآم زنآنگیش ..
درچمدآن عروسیش جآ مآند ..
و بی هیچ بوسه ای،خسته از تن سپردن هآیِ شبآنه اش
هر صبح به بیدآری رسید ..!

در آشپزخآنه ای تب دار،آرزوهآیش ته گرفت ..
و قُل قُلِ کتری،
عآشقآنه ترین ملودی اش شد ..

موهآیش در تشنگی پژمرد ..
و در یک تشت پر از کَف و تنهایی ..
چنگ می زد به دلش ..
یقه چرکی ک مآتیکی بود ..
و هرشب بآ لبخند
منتظر غریبه ای می مآند
ک اسمش در شنآسنآمه اش بود ..!

#یغما_گلرویی
دیدگاه ها (۱)

#یغما_گلرویی«هتلِ ترانه»هتلی ساخته‌ام از ترانه‌هایم برای تو!...

همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغ...

باید اندیشیدن را یاد گرفت ونه اندیشه هارا

:-)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط