شب جمعه است، هوایت نکنم میمیرم...
شب جمعه است، هوایت نکنم میمیرم...
یادی از صحن و سرایت نکنم، میمیرم
دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم، میمیرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر شکر دعایت نکنم، میمیرم
وضع من را به خدا روضه تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم، میمیرم
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم، میمیرم!
شعرهایم همگی درد فراق است...ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم، میمیرم...
یادی از صحن و سرایت نکنم، میمیرم
دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم، میمیرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر شکر دعایت نکنم، میمیرم
وضع من را به خدا روضه تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم، میمیرم
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم، میمیرم!
شعرهایم همگی درد فراق است...ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم، میمیرم...
۶.۷k
۱۵ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.