ای مترسک کلاه از سر بردار ما کلاغان دیگر عقاب شدیم ما

ای مترسک کلاه از سر بردار ، ما کلاغان دیگر عقاب شدیم . ما از آسودن و نیاسودن ، سنگ زیرین آسیاب شدیم . از بسکه زیربار غم و غصه رنج کشیدیم ، دیگه با دردهم بی حساب شدیم
دیدگاه ها (۱)

تولدم مبارک هههههه

میخواااام . حواسمان نیست که چه راحت با حرفی که در هوا رها می...

هر قدمی که دورتر میشویانگاردنیا هم تنگتر میشود !تا آنجا کهتن...

...

#جمعه_دلتنگی❤️امام زمانمجمعه ها را همه از بس که شمردم بی توب...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

ازدواج از روی اجبار۲ p14

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط