پای من در سر کوی تو

پای من در سر کوی تو
به گل رفت فرو

گر دلت سنگ نباشد
گِلِ گیرا داری

#شهریار
دیدگاه ها (۱۳)

‌‌نشسته‌امبا شَب قمار می کنمو هرچه می بَرمتـاریک تر می شوم

…‌در بزرگی باید افکندن ز سر تاج غرورمیوه در بالیدن اندازد کل...

ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﻗﻀﺎ ﺭﻓﺖﺩﺭ من ﻏﺰﻟﯽ ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺳﺮ پ...

گر سیل بی آید از سه دره سنگ و چوب همه باهم می بردهواستان نبا...

آنگاه که تو چون گل در چمن بودیچی میشد گر من آن خار سر دیوار ...

هوای کوی تو از سر نمی رود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط