ای دوچشم مست تو در این حوالی بی نظیر

ای دوچشم مست تو در این حوالی بی نظیر
خسته ام ، تنهاترینم ، دست هایم را بگیر

قطره قطره آب شد، دل درغمت بی تاب شد
زیر خورشید فروزان نگاهت ناگزیر

آه اگر صد سال بنشینم تماشایت کنم
من نخواهم شد زچشمان تو هرگزسیرسیر

با امید با تو ماندن ،ازتو گفتن زنده ام
بی تو من می میرم ای بالا بلند سر به زیر

بس که دنبال تو راه افتاده ام دیوانه وار
رد پایم مانده بر شن های گرم این کویر

ای دلیل ماندن من در کویرستان درد
سایه عشق خودت را از سر من برمگیر
دیدگاه ها (۶)

"داشتن" یا "بودن"ا ریش فروم در کتاب داشتن یا بودن توضیح می د...

در عالم معنا طلب مطلوب را باید از درون آغاز کرد.اگر می خواهی...

من گرفتار و تو در بند رضای دگرانمن ز درد تو هلاک و تو دوای د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط