یادمه وقتی بچه بودم

یادمه وقتـــــــــی بچه بودم

بعضی وقت ها بابامو نگاه میـــــکردم که ساعت ها با دست

مشغول جمع کردن آشـــــــغالای ریزی بود

که روی فـــــــرش ریخته بود

من حسابی به این کـــــــــارش میخندیدم چـــــــــون ما هم جـــــــارو داشتیم

هم جارو برقــــــــی

تا ……..چند وقت پیــــــــش داشتم با خودم

فکر میکردم که چجــــــــــوری مشکلاتمو حل کنم

یهو یه خــــــودم اومدم دیدم

که یه عالمه آشغال از روی فرش جـــــــــلوی خودم جمع کردم



لحظه هاتون خوش ❤❤❤
دیدگاه ها (۲۰)

چه زیبا گفت .ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ …!!ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴانی ﺳﺎ...

❤❤❤

سلام صبحتون عسلی...... ❤ ❤

بفرمایید لبوووو.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط