با یاد عطش در غزلم همهمه افتاد

با یاد عطش در غزلم همهمه افتاد

شعرم پر و بالی زد و درعلقمه افتاد

در حیرتم ای آب که آنروز چگونه

چشم تو به چشمان بنی فاطمه افتاد

بعد از لب خشکیده ات ای چشمه ی پاکی

زمزم چه شنیده است که از زمزمه افتاد

نزدیکی گودال زنی خسته زمین خورد

حیدر مددی کن، نکند فاطمه افتاد

سخت است تماشای سر و دشنه برادر !

حق داشت اگر خواهر تو این همه افتاد

آنها که شنیدند یدالله بدانند

این دست علی بود که در علقمه افتاد

از قافیه این شعر کم آورد ولی شکر

شور تو در این روضه همین یک نمه افتاد
@akhare_zaman
⛅ ️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅ ️
دیدگاه ها (۱)

ای وای سایۀ سرم از دست می رودپشت و پناه دخترم از دست می رودب...

دل داده ام به نغمه ی ادرک اخای توبا من چه کرد شور برادر بیای...

طراحی مذهبیhttps://telegram.me/tarah14

عکس پروفایل https://telegram.me/joinchat/CeNg8D7sYoQFmKGdkyc...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط