hoseyinpanahi

🍁 @hoseyin_panahi
«نه پیرمرد، نه جوان!
نه زشت بود و نه زیبا!
همان بود که باید!
پندار که فرشتگان
در رفت و آمد یک خلقت شگفتند!
بی‌هوشی من بود، یا خوابی به بی‌هوشی؟
عالم می‌لرزید در کوبش آن همه طبل و
او منشور می‌خواند:
جهیزت عشق، به پاس مهریه‌ات که جاودانگی است!»

#حسین_پناهی
📚 #سال‌هاست_که_مرده‌ام
دیدگاه ها (۰)

باران هم اگر می‌شدیدر بین هزاران قطرهتو را با جام بلورینی می...

«عشق» می‌توانست اتفاق خوبی باشد، اگر آدم‌ها علاقه‌ها و دوست‌...

بسیار مهم است که بگذارید بعضی چیزها از بین بروند. خودتان را ...

ﺳﭙﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﺪﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺸﻪﺯﺍﺭ ﺧﺰﺍﻥ ﺯﺩﻩ ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮﻭﯾﺪﺷﺒﯿﻪ ﺁ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط