خدا بود و دیگر هیچ نبود.....!!!
خدا بود و دیگر هیچ نبود.....!!!
گفتند قرار است آقایی به اسم «میرحسینی» برای سخنرانی بیاید. می گفتند از فرماندهان #سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شدیم، اصلاً به هیکلش نمی خورد که فرمانده باشد. لاغر، نحیف و کوتاه قد. بچه ها مثل همیشه سر صف مشغول شلوغ بازی و صحبت کردن بودند که میرحسینی شروع کرد به حرف زدن. چند دقیقه بعد هزار نفر بچه محصل پر شر و شور مثل مجسمه ساکت شدند و فقط صدای پرطنین میرحسینی بود که در فضای مدرسه شنیده می شد. یادم هست که می گفت: «اگر شما جوان ها امروز همت نکنید و به جبهه نیایید، در فردای نه چندان دور که جنگ تمام شود شرمنده ی این :شهیدان و همه ی ملت می شوید. اگر شما جوان ها...»
فردای آن روز خیلی ها به دبیرستان نیامدند و غیبت خوردند، بعد هم یکی یکی خبرشان آمد که اعزام شدند به جبهه.
هدیه به روح #شهید #قاسم_میر_حسینی
گفتند قرار است آقایی به اسم «میرحسینی» برای سخنرانی بیاید. می گفتند از فرماندهان #سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شدیم، اصلاً به هیکلش نمی خورد که فرمانده باشد. لاغر، نحیف و کوتاه قد. بچه ها مثل همیشه سر صف مشغول شلوغ بازی و صحبت کردن بودند که میرحسینی شروع کرد به حرف زدن. چند دقیقه بعد هزار نفر بچه محصل پر شر و شور مثل مجسمه ساکت شدند و فقط صدای پرطنین میرحسینی بود که در فضای مدرسه شنیده می شد. یادم هست که می گفت: «اگر شما جوان ها امروز همت نکنید و به جبهه نیایید، در فردای نه چندان دور که جنگ تمام شود شرمنده ی این :شهیدان و همه ی ملت می شوید. اگر شما جوان ها...»
فردای آن روز خیلی ها به دبیرستان نیامدند و غیبت خوردند، بعد هم یکی یکی خبرشان آمد که اعزام شدند به جبهه.
هدیه به روح #شهید #قاسم_میر_حسینی
۱.۱k
۱۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.