سهم من از بوی خاطرات تو🫵🏻💔
پارت2
ارسلان:
شک کردم بهشون چون سر تا مشکی بودن فقط تو این شهر کثیف گروه باندی HS مشکی می پوشن معلوم بود تازه کارن خودمو زدم به اون راه
گفتم:خوبین شما؟
معلوم بود از این مغرور ها هستن
گفتن ارع تشکر کردن که خواستن برن که یکی از دخترا به اون یکی گفت مهشاد یه لحظه وایسا :)
من که متوجه شدم بو بردن گفتم محراب فقط بریم سریع رفتیم
که دخترا دویدن سمتمون
اه تف تو شانس من
اگه جای اصلی باند رو می فهمیدن کارمون تموم بود بخاطر همین رفتیم تو کوچه بن بست و قایم شدیم همین که آمدن یهوو...:)
پارت بعدی اگه به ۱۰نفر برسه پیجمون میدم بیرون🫠
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.