خود خدا هم شاهده برو کپشن😬🙄👇🏻
ساعت سه چهار پنج صبح بود من و مامانم داشتیم قسمت ۱۸ هوارانگ رو نگاه می کردیم . مامانمم مثل من عری نه چندان عر زد مثل من منم اون موقع می خواستم جیغ بزنم بگم : تهیونگااا تهیونگا پاشوووو پاشووووووو تورو خدا زنده شوووووو می خواستیم تورو بسونیم به ارمیتا ( یکی از دوستامه که خودش رو با ته ته شیپ می کنه خدا نگم چه غلطی درش کنم ) وای وای . مامانمم گریه من وحشتناک گریه .بعد مامانم بهم گفت اگه من مردم اینطوری گریه می کنی من گفتم نه خلاصه تا داستانی بی ربط بای 😬🙄
- ۴.۴k
- ۲۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط