دستی که ورق می زند این خاطره ها را

.
.
.
دستی که #ورق می زند ایـن #خاطـره ها را
بایـــد بنویســـــد غـم ِ #جـان_کنـدنِ مــا را
مانـدیم و #شما بال گشودیـــد از این شهـــر
رفتیــــــد به #جایی که ببینیــد #خــــدا را
گفتیـــــد : به سـرمنزل ِ مقصـود رسیــــدیم
دیگــــر پس از آن روز ، #ندیدیــم شمـــا را
#تقـدیر همـان بود که #بمانیـم و #بمیریــم
آلوده کنیـــــــم از نَفَس ِ خویش #فضــــا را
انصاف همیــن نیست که از آن همـــه #خوبی
بـر #کوچه بگیریــــم فقط #نام ِ شمـــــا را
.
پ .ن
نشسته ام و خیره
به #عاشقانه هایت با #خدا ، مینگرم ... شرمنده ام برادر !
من هنوز ، هر سال ، در الفبای #عشــق ،
#مردود میشوم ...
.
#شهید#بسیج#بسیجی#شهادت
#مجروح
#جبهه
#امداد
#جالب
#عملیات
دیدگاه ها (۱)

درگیرخیالات خودم بودم و اوگفت:من فکرکنم چایی تان از دهن افتا...

شطح.خون آشام پاریسی... قاتل فرانسوی... تاجر خون های آلوده......

.سلام صبح بخیرخصوصا یک صدم اعضاء ی که قاءل به پاسخ هستند! .#...

‌‌‌جمعی از بسیجیان مدال‌آور المپیادهای علمی کشوری و جهانی با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط