غزل مرثیه حضرت معصومه س

غزل مرثیه حضرت معصومه (س)

با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی


گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی


چشمان همه خاک کف پای تو بودند
در کوچه و پس کوچه تو آزار ندیدی


ای فاطمه ی حضرت کاظم به خداوند
یک لحظه غم دختر کرار ندیدی


دست احدی چادرتان را نکشیده
شرمندگی چشم علمدار ندیدی


با معجر پاره رخ خود را نگرفتی
ناموس رضا مجلس اشرار ندیدی


بانو وسط برده فروشان که نرفتی
دور و بر خود چشم خریدار ندیدی


دختر به امانت به شما کس نسپرد و
کم مو شدنش را به شب تار ندیدی


در حجره تن عشق تو افتاد نه گودال
خس خس زدن سینه ی آن یار ندیدی


دستان برادر به دل خاک سپردت
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
دیدگاه ها (۲)

شعر حضرت معصومه سلام الله علیها ای روح کرامت ها یا حضرت معصو...

شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه (س) تسلیت بادامشب دوباره داغ دلم شعل...

سلام علیکم بماصبرتمصبح تان بخیر دوستان سحرخیزمروزتان مملو از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط