بچها بابام خواب دیده که اول با چند نفر از یه روستای دیگه
بچها بابام خواب دیده که اول با چند نفر از یه روستای دیگه دعواش شده بعد رفته باغشون تو روستای خودمون معد منو دیده که داشتم با چند تا بچه ی دیگه هم سن خودم از زیر یه درخت میومدم یه گرگ هم پشت سرمون بود ( اخه این چه خوابیه پدر من؟😐🤦🏻♂️😂 ) بعد که بیدار شد ازش پرسیدم که من مردم یا نه گفت با چوپ زدم تو دهن گرگه فراریش دادم😐
بزرگوار حتی تو خواباش هم نمیذاره من بمیرم
بزرگوار حتی تو خواباش هم نمیذاره من بمیرم
۲.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.