آغوشِ یک "مــرد" ؛ دنیای امنی ست ؛ که هر زنی دوست دارد یک
آغوشِ یک "مــرد" ؛ دنیای امنی ست ؛ که هر زنی دوست دارد یکی برایِ خودش داشته باشد و هر بار که دلش گرفت ، خودش را به آنجا تبعید کند ...
بازوانِ یک "مـرد" ؛ تنها حصارِ دلچسبی ست ؛ که یک زن ، هرگز آن را نخواهد شکست ...
گرمای آغوشِ مردانه ؛ شبیه کرسیِ خانه ی مادر بزرگ ، آرام ترین نقطه برای خوابیدن است ...
اصلا آدم ، غم هایش را فراموش می کند ، وقتی به امنیت و استحکامِ یک "مــرد" پناه می برد ... !
چه تناقضِ شیرینی !
این که زمختیِ دستان و چهره ی "مــردان" احساسِ لطافت و زیباییِ "زنان" را دوچندان میکند ،
و صدای بم و خش دارِ مـردانه ؛ تنها خشونتِ مجاز و دوست داشتنیِ دنیاست ...
اصلاً خدا مردها را آفرید ؛
تا زن ها ؛
با خیالِ راحت ، دلبرانه باشند و شیطنت کنند ...
بازوانِ یک "مـرد" ؛ تنها حصارِ دلچسبی ست ؛ که یک زن ، هرگز آن را نخواهد شکست ...
گرمای آغوشِ مردانه ؛ شبیه کرسیِ خانه ی مادر بزرگ ، آرام ترین نقطه برای خوابیدن است ...
اصلا آدم ، غم هایش را فراموش می کند ، وقتی به امنیت و استحکامِ یک "مــرد" پناه می برد ... !
چه تناقضِ شیرینی !
این که زمختیِ دستان و چهره ی "مــردان" احساسِ لطافت و زیباییِ "زنان" را دوچندان میکند ،
و صدای بم و خش دارِ مـردانه ؛ تنها خشونتِ مجاز و دوست داشتنیِ دنیاست ...
اصلاً خدا مردها را آفرید ؛
تا زن ها ؛
با خیالِ راحت ، دلبرانه باشند و شیطنت کنند ...
۲.۹k
۲۸ آبان ۱۳۹۸