ⓦⓘⓝⓚ p6
ⓦⓘⓝⓚ p6
اسلاید اول جونگکوک
اسلاید دوم آشپزخانه
جیمین پامیشه و به سمت حیاط میره یونگی هم دنبالش میاد
جیمین:تو حیاط سیگارتو روشن
یونگی:اوکی
جیمین به سمت اشپزخونه میره تا برای ناهار چیزی درست کنه گوشیش زنگ میخوره شماره داداشش رو میبینه تماس رو قطع میکنه دوباره گوشیش زنگ میخوره جواب میده
جیمین:الو کوک چیشده
جونگکوک:جیمین سفرم کنسل شد
جیمین:چرا
جونگکوک:در رو باز کن تا بگم
جیمین:نمیشه
جونگکوک:چرا با دوست دخترت اومدی
جیمین:من دوست دختر ندارم
جونگکوک:پس چرا باز نمیکنی
جیمین:باشه
____________________________
جیمین:یونگی سیگارتو خاموش کن
یونگی:اگه تو گزاشتی من یه سیگار بکشم
جیمین:کوک اومده
یونگی:کوک کیه
جیمین:داداشم
یونگی:هه باش
جیمین میره در رو باز میکنه
جونگکوک:سلام کلید رو بده برو بیرون
جیمین:این چه طرز برخورد با داداش بزرگته
جونگکوک:واییی ببخشید جیمین خودت تربیت یادم ندادی
جیمین:جونگکوک دوستم اینجاست
جونگکوک:وا داری چیکار میکنی
جونگکوک جیمین رو میزنه کنار میاد تو خونه یونگی میبینه که توی گوشی
جونگکوک:شما کی باشی
یونگی:اولن تو باید بگی کی هستی
جیمین:جونگکوک این یونگیه دوستم
جونگکوک:این وای جیمین بهت نمیخوره با جنتلمنا دوست بشی
جیمین:ببند دهنتو
یونگی:جیمین نگفته بودی همچین داداش زبون درازی داری
جیمین:من واقعا نمیدونستم زبون درازه
جونگکوک کنار یونگی روی کاناپه میشینه و شروع میکنه به حرف زدن جیمین هم میره تا به غذاش برسه بعد 45 دقیقه بعد میاد جونگکوک و یونگی صدا میزنه غذا بخورن
یونگی:جیمین سویچ ماشینتو بده دیگه وقت ملاقات داره میشه
جونگکوک:........
14لایک
اسلاید اول جونگکوک
اسلاید دوم آشپزخانه
جیمین پامیشه و به سمت حیاط میره یونگی هم دنبالش میاد
جیمین:تو حیاط سیگارتو روشن
یونگی:اوکی
جیمین به سمت اشپزخونه میره تا برای ناهار چیزی درست کنه گوشیش زنگ میخوره شماره داداشش رو میبینه تماس رو قطع میکنه دوباره گوشیش زنگ میخوره جواب میده
جیمین:الو کوک چیشده
جونگکوک:جیمین سفرم کنسل شد
جیمین:چرا
جونگکوک:در رو باز کن تا بگم
جیمین:نمیشه
جونگکوک:چرا با دوست دخترت اومدی
جیمین:من دوست دختر ندارم
جونگکوک:پس چرا باز نمیکنی
جیمین:باشه
____________________________
جیمین:یونگی سیگارتو خاموش کن
یونگی:اگه تو گزاشتی من یه سیگار بکشم
جیمین:کوک اومده
یونگی:کوک کیه
جیمین:داداشم
یونگی:هه باش
جیمین میره در رو باز میکنه
جونگکوک:سلام کلید رو بده برو بیرون
جیمین:این چه طرز برخورد با داداش بزرگته
جونگکوک:واییی ببخشید جیمین خودت تربیت یادم ندادی
جیمین:جونگکوک دوستم اینجاست
جونگکوک:وا داری چیکار میکنی
جونگکوک جیمین رو میزنه کنار میاد تو خونه یونگی میبینه که توی گوشی
جونگکوک:شما کی باشی
یونگی:اولن تو باید بگی کی هستی
جیمین:جونگکوک این یونگیه دوستم
جونگکوک:این وای جیمین بهت نمیخوره با جنتلمنا دوست بشی
جیمین:ببند دهنتو
یونگی:جیمین نگفته بودی همچین داداش زبون درازی داری
جیمین:من واقعا نمیدونستم زبون درازه
جونگکوک کنار یونگی روی کاناپه میشینه و شروع میکنه به حرف زدن جیمین هم میره تا به غذاش برسه بعد 45 دقیقه بعد میاد جونگکوک و یونگی صدا میزنه غذا بخورن
یونگی:جیمین سویچ ماشینتو بده دیگه وقت ملاقات داره میشه
جونگکوک:........
14لایک
۴.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.