به سیم آخر زده بود!...
به سیم آخر زده بود!...
آخر این طپش و هیولای سرکش درون سینه اش جان اورا میگرفت!...
آوازه ی کل شهر شده بود!...
اما پی تمام اینهارا به سینه ی ستبرش مالیده بود!..
مشت بر دیوار کوبید،باز زخم های داغ دستان قدرتمندش،دود سیگار از دهانش خارج میشد چشمان خمارش را روی هم میگذاشت و بازهم طرح آن دوچشم لعنتی...
نه مستی شراب!..
نه همخوابی با زیبارویان شهر!...
هیچ درمانی نداشت این جنون زیبا...
تنها و تنها مخدر وجود او روح تشنه اش را سیراب میکرد....
نفسی عمیق تا عمق ریه هایش کشید،حبس کرد...گویا از هوا هم اورا استشمام میکرد!...
نبض به نبض...ذره به ذره ی خونش...
همه و همه اورا میخواست...
همان مخدر شیرین....
آتش بود...
آب را طلب داشت..
پارت (۱)
پارت( ۲ )به زودی....
#دلنوشته_های_لیلی
#تنها_برای_چشمهایش
https://upmusics.com/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B3/
آخر این طپش و هیولای سرکش درون سینه اش جان اورا میگرفت!...
آوازه ی کل شهر شده بود!...
اما پی تمام اینهارا به سینه ی ستبرش مالیده بود!..
مشت بر دیوار کوبید،باز زخم های داغ دستان قدرتمندش،دود سیگار از دهانش خارج میشد چشمان خمارش را روی هم میگذاشت و بازهم طرح آن دوچشم لعنتی...
نه مستی شراب!..
نه همخوابی با زیبارویان شهر!...
هیچ درمانی نداشت این جنون زیبا...
تنها و تنها مخدر وجود او روح تشنه اش را سیراب میکرد....
نفسی عمیق تا عمق ریه هایش کشید،حبس کرد...گویا از هوا هم اورا استشمام میکرد!...
نبض به نبض...ذره به ذره ی خونش...
همه و همه اورا میخواست...
همان مخدر شیرین....
آتش بود...
آب را طلب داشت..
پارت (۱)
پارت( ۲ )به زودی....
#دلنوشته_های_لیلی
#تنها_برای_چشمهایش
https://upmusics.com/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B3/
۸.۱k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.