ببین دلبر جان
ببین دلبر جان
من اینقدر خیابونایِ شهر رو
بدونِ توزیر و رو کردم
که چشم بسته دیگه حفظ شدم
کجاها رو مدام با خیالت هر
دفعه قدم زدم و شکستم!
این راننده تاکسی هایِ عجول هم
هی بوق بوق بووووق که هوووی خانمممممم
حواست کجاست؟
عاشقی یا دیوانه ای؟
مگه آدم وسطِ خیابون با خودش حرف
میزنه؟چته مجنون؟
دلم می خواست برم بهش بگم:دیوانه که نه
اما،تا دلت بخواد عاشقم...
میفهمی؟نیست ندارَمِش،رفته جناب!
ای بسوزه پدرِ این جایِ خالی که
وقتی از دستش میدی مثلِ زنجیری ها
به کوه و کمرت میزنه!
حالا ازت سوال میکنن وسطِ خیابون مگه
آدم با خودش حرف میزنه؟
بله اگه توام یه گمشده یا آدمِ رفته داشته
باشی و جایِ خالیش مثلِ چاقویِ ضامن دار
هر لحظه تا خرخره بره
وسطِ گلوت دیوانه
که سهله خودت رو دار میزنی!
یه نفر فڪر نمیڪنه عاشقی یا دلت تنڪَ شده
بهت میڪَن:خُل و چِل...
اصلا میدونی چیه دلبر؟حمید مصدق
راست ڪَفت:
چه انتظارِ عظیمی
نشسته در دلِ ما
همیشه منتظریم و ڪسی نمی آید!
#خاص_#خاصترین_#زیبا_#شخصی
من اینقدر خیابونایِ شهر رو
بدونِ توزیر و رو کردم
که چشم بسته دیگه حفظ شدم
کجاها رو مدام با خیالت هر
دفعه قدم زدم و شکستم!
این راننده تاکسی هایِ عجول هم
هی بوق بوق بووووق که هوووی خانمممممم
حواست کجاست؟
عاشقی یا دیوانه ای؟
مگه آدم وسطِ خیابون با خودش حرف
میزنه؟چته مجنون؟
دلم می خواست برم بهش بگم:دیوانه که نه
اما،تا دلت بخواد عاشقم...
میفهمی؟نیست ندارَمِش،رفته جناب!
ای بسوزه پدرِ این جایِ خالی که
وقتی از دستش میدی مثلِ زنجیری ها
به کوه و کمرت میزنه!
حالا ازت سوال میکنن وسطِ خیابون مگه
آدم با خودش حرف میزنه؟
بله اگه توام یه گمشده یا آدمِ رفته داشته
باشی و جایِ خالیش مثلِ چاقویِ ضامن دار
هر لحظه تا خرخره بره
وسطِ گلوت دیوانه
که سهله خودت رو دار میزنی!
یه نفر فڪر نمیڪنه عاشقی یا دلت تنڪَ شده
بهت میڪَن:خُل و چِل...
اصلا میدونی چیه دلبر؟حمید مصدق
راست ڪَفت:
چه انتظارِ عظیمی
نشسته در دلِ ما
همیشه منتظریم و ڪسی نمی آید!
#خاص_#خاصترین_#زیبا_#شخصی
۱۱.۳k
۱۲ آذر ۱۴۰۰