گویند در عصر سلیمان نبی پرنده ای برای نوشیدن آب به سمت ب

گویند در عصر سلیمان نبی، پرنده ای برای نوشیدن آب به سمت برکه ای پرواز کرد،
اما چند کودک را بر سر برکه دید،
پس آنقدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکه متفرق شدند.
همینکه قصد فرود بسوی برکه را کرد، اینبار مردی را با محاسن بلند و آراسته دید که برای نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود .
پرنده با خود اندیشید که این مردی باوقار و نیکوست و از سوی او آزاری به من متصور نیست.
پس نزدیک شد، ولی آن مرد سنگی به سویش پرتاب کرد
و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.
شکایت نزد سلیمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار، کرد، محاکمه و به قصاص محکوم نمود و دستور به کور کردن چشم داد.
آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت؛
"چشم این مرد هیچ آزاری به من نرساند، بلکه ریش او بود که مرا فریب داد و گمان بردم که ازسوی او ایمنم
پس به عدالت نزدیکتراست اگر محاسنش را بتراشید
تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند"

فریب ریشه ها رو نخوریم.

کسانی که با تیغ ریش می زنند
درنزد خدا
بسیارگرامی تر از آنانی هستند که
با ریش ، تیغ می زنند!!!

دکتر علی شریعتی

#حکایت
#داستان
#سلیمان
#ریش
#تیغ
#فریب
#شریعتی
#علی_شریعتی
#دکتر_شریعتی
#دکتر_علی_شریعتی
دیدگاه ها (۱)

ما میگیم کارتن خوابیمتو میگی کدِ پستیِ محلِ اقامت؟!#کارتن_خو...

حق زنان برای ورود به استادیومها و دربی پیش رو(منتشر شده در س...

یک دولت نالایق ، جایی به جز زندان برای نگهداری افراد لایق کش...

بیستم شهریور ماهِ سال ۱۳۰۷ ، روز تاسیس بانک ملی #ایران توسط ...

#حکایتگویند در عصر سلیمان نبی پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط