باران گرفته باز دلم گشته بیقرار

باران گرفته ، باز دلم گشته بیقرار
دردت اشاره کرده به چشمم « کمی ببار

می خواستم غزل بسرایم در این هوا
با واژه های خیس ، غم و دردِ انتظار

اینبار خواستی به خیالم سفر کنی
حتما برای قافیه ها چتر هم بیار

فرقی نمی کند که در آنسوی جنگلی
یا روی ماسه یا وسطِ دشت. و لاله زار

اینجا ، درونِ کلبه ی تنهایی منی
ای تک سوارِ فاتحِ قلبم ، بزرگوار

بغضم ، ردیفِ آخر این گفتگو ، شکست
مهمانِ چشمهای تو هستم ، تو هم ببار








دیدگاه ها (۲)

❤❤❤❤

❤❤❤❤

در بدترین روزها امید وار باش....  زیرا زیباترین باران ها از ...

❤❤❤❤❤❤❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط