اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ
اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ
خوابش از تو کوتاهتر و
خواب ابدیش از تو طولانی....
آسایش مفهومش فقط آسایش توست
صبح تا شب درپی آسایشی است که
بهترین ها را به سهمخود نصیبت سازد
به او سهمش از محبت و عشق را بده
او را درک کن
ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...
ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد تا ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺸﻮﻯ...
به او سخت نگیر..!
او را خراب نکن..!
ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..
او را پایین تر از خودت ندان
ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!
او همسری لایق برای تو و پدری شایسته برای بچه هایت است
کمی بوی تنش عرق آلود است
طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است....
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ بفهمان ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ در حد وسع خودش ﺑﺮﺍﯾﺖ مهیا کند...
انتظار یک فنجان چای تلخ ولی با لبخند از تو توقع زیادی نیست!!!
هرآنچه از دیگران شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده
غمگین ولی با لبخند به سراغت آمده .
اگر کم حرف میزند نمیخواهدتو را در مشگلات عدیده خود شریک و کام تورا تلخ کند.
ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...
آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ،
ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند،
ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند
ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ،
به دوستش زنگ بزند،
یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند،
فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...
تویی که باید به او آرامش و گرمای خانه را هدیه کنی
آری یک مرد در صورتی که درکنشود همیشه تنهاست
او سنگ صبور همه است
او شانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد و از نامردمی زمانه گله و شکایت کند
ولی شانه ی خودش همیشه اماده است برای آرامش تو
او را با خستگی روزانه اش درک کن
و
یک ﻭقت هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
یه جورهایی
به همه با صدای بلند بگو
"میم" مثل " مرد من
خوابش از تو کوتاهتر و
خواب ابدیش از تو طولانی....
آسایش مفهومش فقط آسایش توست
صبح تا شب درپی آسایشی است که
بهترین ها را به سهمخود نصیبت سازد
به او سهمش از محبت و عشق را بده
او را درک کن
ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...
ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد تا ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺸﻮﻯ...
به او سخت نگیر..!
او را خراب نکن..!
ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..
او را پایین تر از خودت ندان
ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!
او همسری لایق برای تو و پدری شایسته برای بچه هایت است
کمی بوی تنش عرق آلود است
طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است....
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ بفهمان ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ در حد وسع خودش ﺑﺮﺍﯾﺖ مهیا کند...
انتظار یک فنجان چای تلخ ولی با لبخند از تو توقع زیادی نیست!!!
هرآنچه از دیگران شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده
غمگین ولی با لبخند به سراغت آمده .
اگر کم حرف میزند نمیخواهدتو را در مشگلات عدیده خود شریک و کام تورا تلخ کند.
ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...
آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ،
ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند،
ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند
ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ،
به دوستش زنگ بزند،
یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند،
فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...
تویی که باید به او آرامش و گرمای خانه را هدیه کنی
آری یک مرد در صورتی که درکنشود همیشه تنهاست
او سنگ صبور همه است
او شانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد و از نامردمی زمانه گله و شکایت کند
ولی شانه ی خودش همیشه اماده است برای آرامش تو
او را با خستگی روزانه اش درک کن
و
یک ﻭقت هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
یه جورهایی
به همه با صدای بلند بگو
"میم" مثل " مرد من
۸.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.