نرگس نویس الان نویس عزیز خانم حرف دل خیلی طولانی کپی ممنو
#نرگس_نویس #الان_نویس #عزیز_خانم #حرف_دل #خیلی_طولانی #کپی_ممنوع
از وقتی کوچیک بودم بعد از فوت پرستارم مامانم هر وقت کار داشت یا می خواست بره جایی منو با یک دفتر رنگ آمیزی و مداد رنگیام میفرستاد خونه عزیز خانم
از همون قدیم خونه عزیز خانم همین شکلی بود
یک ساختمون دو طبقه که عزیز خانم از بعد فوت آقا بزرگ تو زیر زمین زندگی می کرد یعنی از 40 سال پیش ،
همه چیز شبیه همون 40 ساله پیشه فرشا، آینه ، گلدونای زیر پنجره و ...
یک دفعه ازش پرسیدم عزیز چرا نمیای طبقه های بالا ؟ هم بهترن هم بزرگترن گفت ای مادر جان سانت به سانت این زیر زمین برام خاطره داره اینجا اتاق منو آقا بزرگت بود گفته بود بچه ها رو زود تر غذا بدم بخوابونم وقتی از سر کار میاد نهار و شام رو بیارم تو زیر زمین با هم بخوریم
با خودم گفتم خدا بیامرزتت آقا بزرگ منکه ندیدمت ولی همه میگن مرد خوبی بودی و الان فهمیدم چقدر عاشق عزیز بودی
از همون موقع که با دفتر و مداد رنگیام میرفتم زیر زمین پیش عزیز خانم، شدم سنگ صبورش و شنونده ی حرفاش عزیز خانم با هام درد و دل می کرد از خاطراتش می گفت از اتفاقای عجیبی که براش افتاده بود از هرچی که تو دلش بود
با این چیزایی که تعریف می کرد فهمیدم شیر زنیه برا خودش یه آدم مگه چقدر میتونه سختی تحمل کنه؟
دیشب بعد از دو هفته رفتم خونشون مثل بقیه این چند ماه که دیر به دیر رفتم از خودم بدم اومد
اشک تو چشماش جمع شد و گفت :کجایی مادر؟؟؟ چرا نمیای پیشم؟؟نمیگی منه پیر زن اینجا دق می کنم میمیرم ؟حرفای دلمو به تو نگم به کی بگم ؟؟
گفتم عزیز جون به خدا دلم می خواد بیام ولی وقت نمیشه شرمنده ام بعد از کنکور میام پیشتون دو هفته می مونم خوبه؟
اشکشو با گوشه ی روسری سفیدی که همیشه سرشه پاک کرد و گفت :باشه مادر تو فقط بیا هر وقت اومدی خوبه بیا که دلم پر از حرفه
گفتم عزیز موهامو برام میبافی؟
_دستام دیگه جون نداره مادر جان ولی بیا بشن اینجا برات شونه کنم موهاتو
داشت موهامو شونه میکرد گفت :نگرانتم دختر ،نگران این قلب مهربونتم نگران زندگیتم میترسم زندگیه تو هم مثل من بشه تو خیلی شبیه منی
با این حرفش کل خاطراتی که برام تعریف کرده بود تو ذهنم مرور شد
ترسیدم خیلی هم ترسیدم اگه زندگیه منم مثل زندگیه عزیز باشه من طاقت میارم؟؟منم میتونم مثل عزیز انقدر قوی باشم؟؟؟
تو همین فکرا بودم که گفت :پاشو مادر یه چایی بزار ،ببینم وقت عروس کردنت شده یا نه
خدایا میسپرم به خودت مثل همیشه
#نرگس_پ_م
از وقتی کوچیک بودم بعد از فوت پرستارم مامانم هر وقت کار داشت یا می خواست بره جایی منو با یک دفتر رنگ آمیزی و مداد رنگیام میفرستاد خونه عزیز خانم
از همون قدیم خونه عزیز خانم همین شکلی بود
یک ساختمون دو طبقه که عزیز خانم از بعد فوت آقا بزرگ تو زیر زمین زندگی می کرد یعنی از 40 سال پیش ،
همه چیز شبیه همون 40 ساله پیشه فرشا، آینه ، گلدونای زیر پنجره و ...
یک دفعه ازش پرسیدم عزیز چرا نمیای طبقه های بالا ؟ هم بهترن هم بزرگترن گفت ای مادر جان سانت به سانت این زیر زمین برام خاطره داره اینجا اتاق منو آقا بزرگت بود گفته بود بچه ها رو زود تر غذا بدم بخوابونم وقتی از سر کار میاد نهار و شام رو بیارم تو زیر زمین با هم بخوریم
با خودم گفتم خدا بیامرزتت آقا بزرگ منکه ندیدمت ولی همه میگن مرد خوبی بودی و الان فهمیدم چقدر عاشق عزیز بودی
از همون موقع که با دفتر و مداد رنگیام میرفتم زیر زمین پیش عزیز خانم، شدم سنگ صبورش و شنونده ی حرفاش عزیز خانم با هام درد و دل می کرد از خاطراتش می گفت از اتفاقای عجیبی که براش افتاده بود از هرچی که تو دلش بود
با این چیزایی که تعریف می کرد فهمیدم شیر زنیه برا خودش یه آدم مگه چقدر میتونه سختی تحمل کنه؟
دیشب بعد از دو هفته رفتم خونشون مثل بقیه این چند ماه که دیر به دیر رفتم از خودم بدم اومد
اشک تو چشماش جمع شد و گفت :کجایی مادر؟؟؟ چرا نمیای پیشم؟؟نمیگی منه پیر زن اینجا دق می کنم میمیرم ؟حرفای دلمو به تو نگم به کی بگم ؟؟
گفتم عزیز جون به خدا دلم می خواد بیام ولی وقت نمیشه شرمنده ام بعد از کنکور میام پیشتون دو هفته می مونم خوبه؟
اشکشو با گوشه ی روسری سفیدی که همیشه سرشه پاک کرد و گفت :باشه مادر تو فقط بیا هر وقت اومدی خوبه بیا که دلم پر از حرفه
گفتم عزیز موهامو برام میبافی؟
_دستام دیگه جون نداره مادر جان ولی بیا بشن اینجا برات شونه کنم موهاتو
داشت موهامو شونه میکرد گفت :نگرانتم دختر ،نگران این قلب مهربونتم نگران زندگیتم میترسم زندگیه تو هم مثل من بشه تو خیلی شبیه منی
با این حرفش کل خاطراتی که برام تعریف کرده بود تو ذهنم مرور شد
ترسیدم خیلی هم ترسیدم اگه زندگیه منم مثل زندگیه عزیز باشه من طاقت میارم؟؟منم میتونم مثل عزیز انقدر قوی باشم؟؟؟
تو همین فکرا بودم که گفت :پاشو مادر یه چایی بزار ،ببینم وقت عروس کردنت شده یا نه
خدایا میسپرم به خودت مثل همیشه
#نرگس_پ_م
۹.۷k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.