یه روز اومد و گفت

یه روز اومد و گفت :
" باید خونمون رو عوض کنیم ، میخوام خونمون رو بدیم به یکی از پرسنل نیرو هوایی با هــــشت تا بـــــچه توی یه خونه دو اتاقه زندگی می کنند ، این خونه برای ما بزرگــــه ، میدیم به اونا ، خودمون میریم اونجا "
بنده خدا تا فهمید فـــــرمانده اش می خواد اینکارو کنه قبول نکرد اما با اصرارعـــــباس پذیرفت و خونمون رو عوض کردیم ..

"شـــــــهید عباس بابایی"

http://line.me/ti/p/%40yck0500m


https://telegram.me/shahidan313gomnam
#شهدا
دیدگاه ها (۳)

بسم الله الرحمن الرحیم حکمت 55 : اقسام بردباری (اخلاقی)و...

به گزارش مصاف، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان در کنفرانسی مشترک با...

دوســـــت داشتن رااز چشـــــم‌هاے "تو" آموخته‌ام........چشــ...

ایـــن پســـــرا خیــلی تــــکــنیه پســـــرایی هستن که . . ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط