تو و تودوروکی قسمت ۳

تو که کلا از خجالت نمی شد شناختت همین جوری نگاش کردی
تودوروکی از اتاق رفت بیرون
تو اونجا خشکت زده بود
با خودت گفتی چی شد ؟؟
بالشت رو بغل کردی و رو تخت نشتی
۲۰ دقیقه بعد .....
تودوروکی آمد تو اتاق دید که روی تخت نشتی و خوابیدی درازت کرد و پتو رو روت کشید
اونم یه گوشه خوابید
صبح تودوروکی زود بیدار شد و از اتاق رفت بیرون
اندوور : اسمت رو صدا زد و گفت بیا صبحانه
تو بیدار شدی و هنوز مونده بودی
وقتی صبحانه رو خوردین رفتین یو ای
اونجا همه وایستاده بودن
ایزاوا گفت کوست چیه؟
گفتی : آب و راستش ......
ایزاوا : چی ؟؟؟
گفتی : من به جز اب یه قدرتی دارم که یه ویروسی بیرون میده که میتونم همه چیز رو بلند یا پرت یا هر کاری کنم
ایزاوا : نشون بده
تو دستت رو جلو ی میز گرفتی و دستت رو بالا اوردی میز امد بالا
ایزاوا گفت : اِهِم باشه بیا تو کلاس
رفتی تو کلاس دیدی که تودوروکی هم اونجاست
رفتی و خودت رو معرفی کردی و نشتی
بعد از تموم شدن زنگ اول همه دور بودن
دکو : سلام خوبی من میدریام
یکی یکی همه رو معرفی کردند بعد
 گفت : کوست چیه ؟
گفتی : ور ور ور ور ( خودتون میدونین دیگههه)
دکو : چقدر باحال
اوراراکا: میگم من میتونم وسایل رو بی جاذبه کنم
تو هم گفتی : چقدر باحال
همه کوسه ها شونو گفتن
باکوگو:هویییی نفلهههه کوسه ی من خیلی بهتر از توعه فهمیدی ؟!
گفتی : کوست چیه ؟؟
گفت : انفجار ...
تودوروکی امد و دستت رو گرفت و از کلاس رفتین بیرون .........
فعلا بای 🖐
دیدگاه ها (۴)

سناریو ۱ شعله ها قسمت ۸

تو و تودوروکی قسمت ۴

تولدش باکوگو عههههههه

سناریو شعله ها قسمت ۷

پارت ۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط