خاطراتت دانه های اناری بود

خاطراتـت دانـه های انـاری بود
که پخـش شد روی تمـام زنـدگی ام
فکر کن به جـمع کردن همه ی این دانـه ها از روی زنـدگی
فرامـوش کردنت همان قدر محـال است ...
دیدگاه ها (۱)

صندلی های ایوان را که یادت هست؟ مرا می‌پرسیدند:« تو که اهلِ ...

زن بودمپای دوست داشتنت ایستادم.مرد نبودیشکستم،فرو ریختمو سال...

تو "ماهی "و من "ماهی "این برکه کاشی...!

وقتی که زندگی منهیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیوا...

سکوت کن... فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری،این مردم ...

فالوور های عزیزم لطفاً این پیج رو فالو کنید چون فوق العاده ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط