میخوابم امشب باخیالت
میخوابم امشب باخیالت
کنار تنی ک سهمم نبوده ونیست
دست میبرم لاب لای موهای پریشانت شعرمیخوانم، خوب گوش کن
نجوایِ یک زنِ تنها و خسته و دیوانه را
میشنوی ؟
هنوز صدایم گرفته است
از زجه هایی ک کشیدم مقابل کوه غرورت
و پژواکش ب خودم بازگشت
خودم گفتم و خودم شنیدم
گوشهایم درد دارد گلویم نیز
من زخمیِ خنجرِ روحِ بی احساسِ تواَم
خوابیده ای؟!
ولی هنوز لالایی میخوانم شبیه مادری خسته
برای کودک بد خواب شده اش
کلافگی و یک حس قشنگ عاشقی
تو و خواب آرام و نجوای عاشقانه ای.
کنار تنی ک سهمم نبوده ونیست
دست میبرم لاب لای موهای پریشانت شعرمیخوانم، خوب گوش کن
نجوایِ یک زنِ تنها و خسته و دیوانه را
میشنوی ؟
هنوز صدایم گرفته است
از زجه هایی ک کشیدم مقابل کوه غرورت
و پژواکش ب خودم بازگشت
خودم گفتم و خودم شنیدم
گوشهایم درد دارد گلویم نیز
من زخمیِ خنجرِ روحِ بی احساسِ تواَم
خوابیده ای؟!
ولی هنوز لالایی میخوانم شبیه مادری خسته
برای کودک بد خواب شده اش
کلافگی و یک حس قشنگ عاشقی
تو و خواب آرام و نجوای عاشقانه ای.
۵.۱k
۰۴ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.