خوندن بدون لایک و کامنت حرامه
خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.
p14
you and me
ویو ا/ت.
دیدم کارمنده داره میاد سمتم.
&:سلام خانم جئون اقای کیم منتظرتونن.
ا/ت: باشه ممنون.
ا/ت تعجب کرد فامیلیش جئون بود؟ الان اقای کیم کیه؟
رفتم جلوی در ایستادم نوشته بود اتاق رئیس در زدم و وارد اتاقش شدم ترس داشتم. اووو اقای کیم که میگفت این بود واقعا چقدر خوشتیپو زیبا بود با نگاه گیراش ادمو اب میکرد اما ایستاده بودم جلوش و لب باز کردم.
ویو تهیونگ.
اجازه ورود دادم منشیم بود واقعا خیلی خوشگل و فوقالعاده بود میشه گفت بی نقص و بی نظیر روبه روم ایستاده بود با همون صدای نرم اما ترسیده سوال پرسید. اما چرا ترس مگه من هیولاام؟
ا/ت:اقای کیم با من کاری داشتید؟
تهیونگ همونطور که با چشمان اکلیلی نگاه دختره روبه روش میکرد به خودش اومد و لب زد.
تهیونگ: اره یه چنتا برگه هست راجب قرار داد های این هفته میخوام تو کارشونو تموم کنی پس به تو میسپارمشون.
ا/ت:اما اقای کیم یکم زیاد نیستن؟
تهیونگ کمی عصبی لب زد.
تهیونگ: نه کجاش زیاده الانم زود برو بیرون میخوام به کارام برسم.
ا/ت میخواست برگه های شرکت رو از رو میز برداره اما یکی از اون برگه ها روی زمین کنار اقای کیم افتاد.
ا/ت خم شد که برگه رو برداره اما..
ویو تهیونگ.
این کجاش زیاده دختره پرو ولی بازم دختره نازیه برگه ای از دستش روی زمین افتاد میخواستم کمکش برش دارم باهم خم شدیم که وقتی برگه رو برداشتم خانم جئون دستش با کشش برگه از سمت من برید.
ا/ت: اخ دستم.(با درد)
تهیونگ: چیش؟ (نگران)
ا/ت فک کنم دستم برید.
تهیونگ:وایسا الان میان.
تهیونگ از اتاق بیرون رفت.
ا/ت به این فکر میکرد که چرا رئیس بهش کمک کرده الانم نگران بوده براش؟
..
تهیونگ وارد اتاق شد وقتی نگاه ا/ت کرد با رنگ پریدش مواجه شد سمتش رفت و.....
p14
you and me
ویو ا/ت.
دیدم کارمنده داره میاد سمتم.
&:سلام خانم جئون اقای کیم منتظرتونن.
ا/ت: باشه ممنون.
ا/ت تعجب کرد فامیلیش جئون بود؟ الان اقای کیم کیه؟
رفتم جلوی در ایستادم نوشته بود اتاق رئیس در زدم و وارد اتاقش شدم ترس داشتم. اووو اقای کیم که میگفت این بود واقعا چقدر خوشتیپو زیبا بود با نگاه گیراش ادمو اب میکرد اما ایستاده بودم جلوش و لب باز کردم.
ویو تهیونگ.
اجازه ورود دادم منشیم بود واقعا خیلی خوشگل و فوقالعاده بود میشه گفت بی نقص و بی نظیر روبه روم ایستاده بود با همون صدای نرم اما ترسیده سوال پرسید. اما چرا ترس مگه من هیولاام؟
ا/ت:اقای کیم با من کاری داشتید؟
تهیونگ همونطور که با چشمان اکلیلی نگاه دختره روبه روش میکرد به خودش اومد و لب زد.
تهیونگ: اره یه چنتا برگه هست راجب قرار داد های این هفته میخوام تو کارشونو تموم کنی پس به تو میسپارمشون.
ا/ت:اما اقای کیم یکم زیاد نیستن؟
تهیونگ کمی عصبی لب زد.
تهیونگ: نه کجاش زیاده الانم زود برو بیرون میخوام به کارام برسم.
ا/ت میخواست برگه های شرکت رو از رو میز برداره اما یکی از اون برگه ها روی زمین کنار اقای کیم افتاد.
ا/ت خم شد که برگه رو برداره اما..
ویو تهیونگ.
این کجاش زیاده دختره پرو ولی بازم دختره نازیه برگه ای از دستش روی زمین افتاد میخواستم کمکش برش دارم باهم خم شدیم که وقتی برگه رو برداشتم خانم جئون دستش با کشش برگه از سمت من برید.
ا/ت: اخ دستم.(با درد)
تهیونگ: چیش؟ (نگران)
ا/ت فک کنم دستم برید.
تهیونگ:وایسا الان میان.
تهیونگ از اتاق بیرون رفت.
ا/ت به این فکر میکرد که چرا رئیس بهش کمک کرده الانم نگران بوده براش؟
..
تهیونگ وارد اتاق شد وقتی نگاه ا/ت کرد با رنگ پریدش مواجه شد سمتش رفت و.....
- ۷.۲k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط