با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم

به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آنکه در بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه سرگردانی است
در به در در پی گم کردن مقصد رفتیم..
دیدگاه ها (۲)

زخم اگر بر قلب بنشیند ، تو نه می توانی زخم را از قلبت وابکنی...

گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شویبر سرِ آن دار شویبی بَر و ب...

تقدیم به پدرم:آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...تو کجایی پد...

لذت دنیا......داشتن کسی ست!!!!که دوست داشتن را بلدست...به هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط