برگی از خاطرات هاشمی رفسنجانی
برگی از خاطرات هاشمی رفسنجانی
فرمانده و جانشین دانشکده پرواز نیروی هوایی آمدند. به خاطر تعلیم خلبانی به مهدی و یاسر در چند روز گذشته- که امروز مرحله ابتدایی پایان یافته- از آنها تشکر کردم.
در جای دیگری از کتاب آمده است: به خانه رفتم. سارا و مونا سرماخوردگی دارند و تب کردهاند. یاسر نیز تب دارد و اخیراً در تمرین چتربازی به زمین افتاده و دستش آسیب دیده است.
سهشنبه دوم فروردین 1362: قرار گذاشته بودیم برای استراحت با آقای موسوی اردبیلی به نوشهر برویم. آقای میرحسین موسوی گفتند که آنجا محل دنجی هست... بخشی از اعضای خانواده با ما بودند... معلوم شد بخشی از باغ کاخ شاه است... بچهها را به تماشای هتل انقلاب – هایت سابق – بردند؛ میگفتند خیلی مجلل است...
جمعه 28 مرداد 1362: ... همراه با اعضای خانواده و پاسداران به سد لتیان رفتیم؛ رفتن از راه لشکرک و برگشتن از راه آبعلی. در دریاچه پشت سد پیش رفتگی به شکل شبهجزیره وجود داشته که در زمان شاه ساختمان خوبی ساختهاند و پس از انقلاب تا این اواخر متروک بوده... اخیراً نخستوزیری تحویل گرفته و برای پذیرایی آماده نموده است؛ نسبتاً خوب نگهداری شده تا عصر آنجا ماندیم. آقا جلال کباب درست کرد. بد نبود.
پنجشنبه 24 شهریور 1362: صبح زود برای مسافرت به استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان رفتیم... برای ناهار و استراحت به مهمانسرای استانداری رفتم، به کاخ ولیعهد که به دلیل لوکس بودن و طاغوتی بودن از آن استفاده نمیشد.
یکشنبه 30 تیر 1370 تاسوعای حسینی: با هلی کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه ها هم تا ظهر کم کم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچه ها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است... یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزلهای به قدرت 8/6 ریشتر در تهران روی خواهد داد.به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا از خانه بیرون رفته اند.. آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلا قبول ندارم فقط به خاطر بچهها آمدم. با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم....
دوشنبه 31 تیر 1370: امروز عاشوراست. تا ساعت 8 و نیم صبح خوابیدم. روز را به استراحت و انجام کارهایی که با خودم به لتیان برده بودم گذراندم...
فرمانده و جانشین دانشکده پرواز نیروی هوایی آمدند. به خاطر تعلیم خلبانی به مهدی و یاسر در چند روز گذشته- که امروز مرحله ابتدایی پایان یافته- از آنها تشکر کردم.
در جای دیگری از کتاب آمده است: به خانه رفتم. سارا و مونا سرماخوردگی دارند و تب کردهاند. یاسر نیز تب دارد و اخیراً در تمرین چتربازی به زمین افتاده و دستش آسیب دیده است.
سهشنبه دوم فروردین 1362: قرار گذاشته بودیم برای استراحت با آقای موسوی اردبیلی به نوشهر برویم. آقای میرحسین موسوی گفتند که آنجا محل دنجی هست... بخشی از اعضای خانواده با ما بودند... معلوم شد بخشی از باغ کاخ شاه است... بچهها را به تماشای هتل انقلاب – هایت سابق – بردند؛ میگفتند خیلی مجلل است...
جمعه 28 مرداد 1362: ... همراه با اعضای خانواده و پاسداران به سد لتیان رفتیم؛ رفتن از راه لشکرک و برگشتن از راه آبعلی. در دریاچه پشت سد پیش رفتگی به شکل شبهجزیره وجود داشته که در زمان شاه ساختمان خوبی ساختهاند و پس از انقلاب تا این اواخر متروک بوده... اخیراً نخستوزیری تحویل گرفته و برای پذیرایی آماده نموده است؛ نسبتاً خوب نگهداری شده تا عصر آنجا ماندیم. آقا جلال کباب درست کرد. بد نبود.
پنجشنبه 24 شهریور 1362: صبح زود برای مسافرت به استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان رفتیم... برای ناهار و استراحت به مهمانسرای استانداری رفتم، به کاخ ولیعهد که به دلیل لوکس بودن و طاغوتی بودن از آن استفاده نمیشد.
یکشنبه 30 تیر 1370 تاسوعای حسینی: با هلی کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه ها هم تا ظهر کم کم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچه ها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است... یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزلهای به قدرت 8/6 ریشتر در تهران روی خواهد داد.به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا از خانه بیرون رفته اند.. آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلا قبول ندارم فقط به خاطر بچهها آمدم. با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم....
دوشنبه 31 تیر 1370: امروز عاشوراست. تا ساعت 8 و نیم صبح خوابیدم. روز را به استراحت و انجام کارهایی که با خودم به لتیان برده بودم گذراندم...
۱.۵k
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.