مست چشمانت شدم

مست چشمانت شدم
در انتهاے این غزل

و گرفتار دو‌چشمت
بوده ام من از ازل

اینچنین شیدایـے و عاشق
ڪشــے حقم نبود

پس چرا بازم اسیرت
گشته ام در این غزل😔


‎‌‎‌❤ ️❤ ️:❤ ️❤ ️


‎‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍🍂 🍁 ℒℴℯ🍁 🍂
دیدگاه ها (۱)

از هزاران یڪ نفر اهل دل استمابقی تندیسی از آب و گل است"آب و ...

ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگرتا بسوی عالم مستی زنم گام...

مستی همیشه از شراب نیست...یک جفت چشم قهوه اییک فنجان اسپرسو ...

سخن عشق تو بے آنکہ برآید بہ زبانم رنگ رخساره خبر میدهد از حا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط