ما بابا نداریم راستش داریم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی

ما بابا نداریم ، راستش داریم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است وسط ارامستان هستش که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش ، پدری مهربان و همسری فداکار ، عکسش را هم تراشیده اند
ما بابا نداریم ، نه که از اولش نداشتیم ، نه که به خوابمان نمی آید ، سال گذشته و بعضیهاچند سال پیش خدا گرفت که امتحانمان کند ، که اشک مامان را ببیند و ترس و بی پناهی مارا ، که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایمان.
ما بابا نداریم اما راستش را بخواهید عکس باباهای شمارا یواشکی نگاه میکنیم ، یواشکی دوستش داریم ، دست خودمان که نیست یکدفعه ای هق میزنیم .
ما بابا نداریم و هرسال ، روز پدر که میشود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم ، سرمان را توی کدام سوراخ فرو کنیم که معلوم نشود غصه داریم ، حسودیم ، که یواشکی بابای شمارا دوست داریم .
راستی رفیق جان من آنوقت که صورت بابایت را میبوسی ، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت ، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود ، لطفا ، لطفا ، لطفا ، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان ، یک لحظه بیشتر جای همه ما ، همه ما که بابا نداریم


روزپدربرهمه باباهای مهربون و باباهای اینده مبارک باشه
دیدگاه ها (۴۱)

من یک دختر چادریم ... شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار... ...

پسر گفت: حجابتو رعایت کن، دیدن زیباییهای تو منو به گناه میند...

با هم وارد مغازه می شویم:من و تو و دوستت!قفسه ی آل استارها آ...

به مناسبت روز پدر (حتما بخوانید) نداشتنِ؛ حس تلخی است و از د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط