هــــِHeiــــی.....
هــــِHeiــــی.....
↘
توی بالکنی...ساعت از سه شب گذشته...اخرین سیگارتم روشن میکنی...نگاهی به خیابونا میندازی...همه جا سوت و کوره...
نگاهی به کف بالکنت میندازی...تا حالا دوتا بسته سیگار تموم کردی...به ته سیگار میرسی...میندازیش زیر پاتو با بغض لهش میکنی...میری جلوی آیینه....چقدر داغون شدی...میخای ژست بگیری ولی میدونی از وقتی که تنهات گذاشته یدونه عکسم از خودت نداری...دستی به صورتت میکشی...ته ریشات مثل تیغه...
گوشیتو روشن میکنی...آنلاین میشی...میبینی صد نفرو اد کرده...یادته بهش میگفتی اگه یدونه عکس از خودت بزاری میام میکشمت.....ولی حالا یدونه عکس برهنه از خودش به حراج گذاشته....
رگ غیرتت میزنه بالا....عصبی میشی....اشکات میان...مزه ی خون میدن....گوشیتو محکم میکوبی تو آیینه و با فریاد میگی:
من هنوز میخامت پدرسگ....
⚫
⚫
⚫
⚫
به اینا میگن دDaRdرد........
⚫
↘
توی بالکنی...ساعت از سه شب گذشته...اخرین سیگارتم روشن میکنی...نگاهی به خیابونا میندازی...همه جا سوت و کوره...
نگاهی به کف بالکنت میندازی...تا حالا دوتا بسته سیگار تموم کردی...به ته سیگار میرسی...میندازیش زیر پاتو با بغض لهش میکنی...میری جلوی آیینه....چقدر داغون شدی...میخای ژست بگیری ولی میدونی از وقتی که تنهات گذاشته یدونه عکسم از خودت نداری...دستی به صورتت میکشی...ته ریشات مثل تیغه...
گوشیتو روشن میکنی...آنلاین میشی...میبینی صد نفرو اد کرده...یادته بهش میگفتی اگه یدونه عکس از خودت بزاری میام میکشمت.....ولی حالا یدونه عکس برهنه از خودش به حراج گذاشته....
رگ غیرتت میزنه بالا....عصبی میشی....اشکات میان...مزه ی خون میدن....گوشیتو محکم میکوبی تو آیینه و با فریاد میگی:
من هنوز میخامت پدرسگ....
⚫
⚫
⚫
⚫
به اینا میگن دDaRdرد........
⚫
۱.۲k
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.