آنگاه که غرورکسی راله میکنی
آنگاه که غرورکسی راله میکنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی راویران میکنی
آنگاه که شمع امیدکسی راخاموش میکنی
آنگاه که بنده ای رانادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت رامیبندی تاصدای خردشدن غرورش رانشنوی
آنگاه که خدارامیبنی وبنده خدارانادیده میگیری.
میخواهم بدانم دستانت رابه سوی کدام آسمان
درازمیکنی تابرای خوشبختی خودت دعاکنی...
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی راویران میکنی
آنگاه که شمع امیدکسی راخاموش میکنی
آنگاه که بنده ای رانادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت رامیبندی تاصدای خردشدن غرورش رانشنوی
آنگاه که خدارامیبنی وبنده خدارانادیده میگیری.
میخواهم بدانم دستانت رابه سوی کدام آسمان
درازمیکنی تابرای خوشبختی خودت دعاکنی...
۹۰۴
۲۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.